اندر معنای بیمه شخص ثالث !

اندر معنای بیمه شخص ثالث !        از همان اوان جوانی این سؤال برایم پیش آمده بود که منظور از بیمه شخص ثالث چیست و اساساً این شخص ثالث می‌تواند چه کسی و یا چه کسانی باشد!      بالاخره در عنفوان میانسالی ! و در مراجعه به دفتر بیمه برای تمدید همان شخص ثالث، […]

اندر معنای بیمه شخص ثالث !

       از همان اوان جوانی این سؤال برایم پیش آمده بود که منظور از بیمه شخص ثالث چیست و اساساً این شخص ثالث می‌تواند چه کسی و یا چه کسانی باشد!

     بالاخره در عنفوان میانسالی ! و در مراجعه به دفتر بیمه برای تمدید همان شخص ثالث، به این سؤالم پاسخ بایسته و شایسته، داده شد و به رازی پنهان، مستحضر شدم! شخص ثالث مجهول‌الهویه همان شرکت معظم و معزز بیمه‌گر است که با دریافت اندک پولی جبران‌های بزرگی را برعهده می‌گیرد (تو خوبی!) و از این بابت هم بسیار خشنود است زیرا که کار خیر، رضایت‌مندی در پی دارد! و برای همین است که ما هر ساله می‌رویم و آن شخص ثالث محترم را بیمه می‌کنید که مبادا در این روزگار که همه به فکر جیب خود هستند‌، چشم زخمی ‌بخورد !

      در اینکه بیمه شخص ثالث اجباری است‌، حرفی نداریم و البته نمی‌توانیم حرفی هم داشته باشیم! ولی اینکه این زور و اجبار از سر خیرخواهی مسؤولان گرانقدر‌، به زیور همینه که هست و هر سال دریغ از پارسال‌، آراسته می‌شود‌، جای بسی خوشوقتی و مسرت است برای اهلش !

حال این شخص ثالث معلوم‌الحال و مجهول‌الهویه قبل‌، چرا هر سال با آنکه تخفیفات عدم خسارت بر هم انباشته می‌شود‌، باز سر پر شوری دارد و زلف‌هایش بر آسمان می‌ساید‌، پرسشی است که هر کسی یارای شنیدنش را ندارد و ایضاً حضرات‌، کسی را در خور پاسخ نمی‌بینند !

شخص اول بیمه‌گذار بینوا را به امان خدا رها کرده و آن شخص ثالث توانگر بیمه‌گر را بر سر گذاشته و حلواحلوا کنان‌، سرکه فروشی پیشه کرده‌اند! اینکه این شخص ثالث قید شده در آن بیمه‌نامه پیچیده در هم تنیده با آن شخص ثالث کیسه نو دوخته فرق و توفیر دارد‌، دخلی به ما ندارد ! ولی نمی‌دانم این بیمه بدنه مفت و مجانی را چه گِلی به سرش بگیریم که به گونه‌ای خود را مظلوم و آرام‌آرام و نم‌نم به جیب مبارک می‌رساند که هم پول را مرحمت می‌کنی‌، هم پیاز را میل و هم ترکه آلبالو را تناول !

     زیاده عرضی نیست‌، فقط خواستم خدمت شریف اولیای امور بیمه‌ای برسانم که این هوشنگ‌خان‌، آنقدر‌ها هم که ظاهرش نشان می‌دهد خجسته‌حال و سر در هوا نیست و حواسش ششدانگ جمع است که در عرض چند سال به قاعده نیمی ‌از پول ماشینی که زمانی صفر صدایش می‌کردند را تقدیم نموده و باز سال بعد منت سرش می‌گذارند متورم‌تر از قبل وجه رایج طلب می‌فرمایید‌، اینکه خرده نمی‌گیرد و دم نمی‌آورد‌، می‌فهمد و می‌داند که در این غوغای بازار‌، حرفش خریداری ندارد که اگر هم داشته باشد‌، علی‌الحساب‌، صدا به صدا نمی‌رسد.  

 

                                                                                                هوشنگ‌خان