آن یکی شیر است اندر بادیه ! ما که آخرش هم نفهمیدیم آن کدام شیر است که آدم میخورد و آن کدام شیر است که آدم میکشد ! خوشحال و مسرور نیستیم از اینکه قصد کردیم در رابطه با این فقره مذمومه شیرهای مسمومه! مطلبی بنویسیم، اخیراً دل هوشنگخانی ما همینطور بیخودی برای […]
آن یکی شیر است اندر بادیه !
ما که آخرش هم نفهمیدیم آن کدام شیر است که آدم میخورد و آن کدام شیر است که آدم میکشد !
خوشحال و مسرور نیستیم از اینکه قصد کردیم در رابطه با این فقره مذمومه شیرهای مسمومه! مطلبی بنویسیم، اخیراً دل هوشنگخانی ما همینطور بیخودی برای خودش میگیرد، آدمیاست دیگر گاهی سرش بر خاک آستان حق است و گاهی بر سیاهی نفس شر ! بگذریم … .
شنیدهها و دیدهها و البته کلی ادله و سند و مدرک وجود دارد که برخی از نسل همان آدم رانده شده از بهشت، به هوای چهار ریال پول باد آورده، با استفاده از پالم و وایتکس و آب و دیگر افزودنیهای مجاز برای بالا بردن کیفیت طعم و عطر و ارزش غذایی شیر گاو استفادههای سرشاری میبرند و در این راه از هیچ تلاش، ایثار و از خودگذشتگی، دریغ نمیکنند تا آنجا که حتی پای جان مردم هم ایستادهاند و خم بر ابرو نمیآورند !
از این همه گذشت و فداکاری که بگذریم، میرسیم به برخی دیگر از همان نسل رانده شده که در اقدامی بینظیر و فقط و فقط جهت رضای خلق بینوا ذرتهای ارزان و رایگان را به جای آنکه در آتش کورهها بسوزانند و خاکسترش را زیر خاک کنند، در عملیاتی پیچیده این ذرتها را از خطر رهانیده و با کشتیهای بزرگ و برچسبهای شیک و بستهبندیهای مجلسی مزین به چندین و چند مهر تأیید، با قیمت تعرفهای رقابتی به گاوداریها میفروشند و همه اینها تنها جهت امرار معاش و یک زندگی معمولی شیطانپسندانه است و بس ! !
بهنظر میرسد جنابان واردکننده و آن جنابان مجوزدهنده و این عزیزان وایتکس و پالم در شیر ریزنده! به دلیل اینکه در معنی سخن مولانا در ماندهاند، آخرش هم نفهمیدند کدام شیر آدم میخورد و کدام بادیه است که شیر آدمخوار دارد، بنابراین سعی مضاعف دارند با یقه سفید و نشان تاجر نجیب و در کسوت تولیدکننده شریف، نشان لیاقت نیز طلب کنند که در این وانفسای تحریم و رکود تولید با شعار خدمت به خلق، همچنان پرچم کسبوکار را بالا نگه داشتهاند؟ البته ایشان یا نمیفهمند و یا خود را به نفهمیدن مصلحتی سودآور زدهاند که مولوی فرمایش کردهاند:
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر، شیر
ایضاً مسؤولان مربوطه و بالادستیهای منظوره به این شیرین سخن پروین هم التفات فرمایند :
کار مده نفس تبهکار را
در صف گل جا مده این خار را
کشته، نکودار که موش هوی
خورده بسی خوشه و خروار را
بار وبال است تن بی تمیز
روح، چرا میکشد این بار را
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.