کرونا سوار! اطلاعی از دیگر کشورها ندارم و نمیدانم آیا آنها هم افرادی دارند که در سواری استاد باشند یا خیر، افرادی که بر هر موجی سوار میشوند و قابل هستند در سوارکاری ! هر اتفاقی که تب جامعه را بالا ببرد، برای این افراد مناسب است، موضوع مهم نیست، مهم موجی […]
کرونا سوار!
اطلاعی از دیگر کشورها ندارم و نمیدانم آیا آنها هم افرادی دارند که در سواری استاد باشند یا خیر، افرادی که بر هر موجی سوار میشوند و قابل هستند در سوارکاری !
هر اتفاقی که تب جامعه را بالا ببرد، برای این افراد مناسب است، موضوع مهم نیست، مهم موجی است که باید بدانی چطور و چگونه از آن استفاده کنی، روش سالم و غیرسالم و خوب و بد و زشت و زیبا هم ندارد، آسیابشان همه چیز خرد میکند !
حادثه، گرانی، رکود، کولبر، بنزین، یلدا، کریسمس، فوت، قهرمانی، تحریم، سرما، گرما، سیل، زلزله، هر چیزی که موجساز است، عزیز است! و موجسواری با آن عزیزتر !
اما اینکه برخیها از ویروس جدیدالظهور کرونا هم نمیگذرند و بر نگرانی و دلهره و ترس مردم سوار میشوند و از مرزهای انسانی عبور میکنند، حکمشان علیحده است، نوبرند، پدیدهاند، موجوداتی هستند شگفتانگیز، همین که به فکرشان رسیده است که از احتمال فراگیری این ویروس بیمحل و خطر در کمین نشسته و رنج و درد خلقا…، برای خود کلاهی و دنبالکننده و آلاف و الوف و اسم و رسمیدست و پا کنند، به تنهایی چند گام جلوتر از هر موج سواری هستند !
از کمیاب و نایاب و گران شدن ماسکهای بیاثر و لاکچریهای به بازار آمده گرفته، تا تجویز دارو و روش درمان و کلیپ و ویدئو، از شایعه و جوسازی و چرند و پرند مخاطب جمعکن شبکههای اجتماعی، تا اظهارنظرها و انتقاد و ارشادات جناحی و باندی و سیاسی، این برخیها که اکنون به موجودات تکامل یافتهای در موج سواری تبدیل شدهاند، آنقدر هدف و خواسته و میل مبارکشان مهم است که تمام حواسشان را دادهاند به کروناسواری و بردن و خوردن و مصادره به مطلوب و تسویهحساب، و این وسط عدهای هم به اضطرار و ترس مضاعف بیفتند و یا زیر دست و پا له شوند، مهم نیست !
ما که هوشنگ خانیم و اهل سیر و سیاحت شرق و غرب نیستیم و اطلاعات درستی از حضور یا عدم حضور مشابه این موجودات کروناسوار در دیگر کشورها نداریم ولی همین قدر میدانیم که موجسواری خوب نیست، سواری گرفتن از خلق کار پسندیدهای نیست، منفعت طلبی به هر قیمتی، کار انسانی نیست، اما کروناسواری، ناجوانمردی بیش نیست !
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به دردآورد روزگار دگر عضوها را نباشد قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی نشاید که نامند نهند آدمی
هوشنگ خان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.