طرح تحول نمایندگی ! هوشنگخان (خودمان را میگوییم) هر چند وقت یک بار حرف میزند، ولی حرف حساب میزند ! تعریف از خود نباشد ولی همینه که هست قبول ندارید خودتان حرف بزنید! زودتر حرفمان را بزنیم تا یادمان نرفته است! البته این حرفمان هیچ ربطی به هیچ انتخاباتی ندارد، همینجور میگوییم که […]
طرح تحول نمایندگی !
هوشنگخان (خودمان را میگوییم) هر چند وقت یک بار حرف میزند، ولی حرف حساب میزند ! تعریف از خود نباشد ولی همینه که هست قبول ندارید خودتان حرف بزنید!
زودتر حرفمان را بزنیم تا یادمان نرفته است! البته این حرفمان هیچ ربطی به هیچ انتخاباتی ندارد، همینجور میگوییم که گفته باشیم، کار دل است، دلش میخواهد حرف بزند، خب میزند!
هوشنگخان که ما باشیم، کلی فکر کردیم و برای خودمان صغری کبری و دودو تا چهارتا کردیم و از چند نفر کاربلد حرف حساب زن مشاوره گرفته تا سرجمع فهمیدیم که بهتر است مسؤولان دست به قلم بشوند و تغییراتی در تعداد نماینده هر حوزه بدهند و این ترکیب فعلی را قدیمی محسوب و جدیدش را الصاق کنند به قانون انتخابات مجلس شورا !
تغییرات را ما میفرماییم، شما سیاهه کنید، بعد نگاهی میاندازیم که چیزی از قلم نیفتاده باشد !
علیالحساب تعداد نمایندههای شهر تهران را از ۳۰ به صفر برسانید تا همین اول معلوم شود شمشیر را از رو بستهایم !
ثانیاً و ثالثاً و رابعاً تعداد نماینده کلانشهرهای دیگر را هم با تخفیفی که دادهایم، یکسوم یا خانه پُرش به نصف کاهش دهید تا ایشان هم بفهمند که تَر و خُشک با هم میسوزد !
با این حساب ۴۰ ، ۵۰تایی صندلی خالی میماند که البته برای آنها هم برنامه داریم و تازه اول کار است و چانه ما گرم شده است!
لازم است عرض کنیم که تهران و دیگر کلانشهرها آنقدر آدم در دم و دستگاه دولتی و قضایی و نهادی دارند که حواسشان به امور شهر و زادگاهشان باشد و سنگ آن را به سینه بزنند و شهری فکر کنند و ملی عمل کنند!
طبق آنچه ما رصد کردیم این تعداد لااقل چندین و چند برابر سهمیه نمایندههای هر شهر است و به قدر کفایت کفه ترازوی ایشان سنگین است و پُر و پیمان.
برمیگردیم به تعیینتکلیف آن صندلیهای جا مانده از نماینده، طبق نظر هوشنگخانی، دو راه در پیش داریم، یا بگذاریم آن صندلیها همچنان در حسرت نماینده بمانند و دق کنند و در هنگام رأیگیری، ممتنع به حساب بیایند و یا اینکه آنها را بین شهرها و مناطقی که کل وزارتخانهها و دستگاه قضا و نهادها را بگردی به تعداد انگشتان دست، مسؤول ارشد و بالادست و رئیس کل از این شهرها، در این مکانها یافت نمیشود، با رعایت عدم مساوات ولی عادلانه، تقسیم کرده تا اگر بر فرض محال این مناطق کم و کسری و دادی دارند، لااقل چند نفر دادزن و پیگیر و هواخواه در مجلس بیشتر داشته باشند.
از هر راه برویم خوب است اما راه دوم به صواب نزدیکتر است و لااقل محلی از اعراب برای آن دور دستها و کمبرخوردارها میگذارد و آنهایی که کمتر شنیده و دیده شدهاند، بیشتر به چشم میآیند و آنقدری وزن پیدا میکنند که قاچ زین را بچسبند تا از اسب نیفتند و زیر دست و پا به رؤیت نرسند.
البته اینکه مردم کلانشهرها از شنیدن کلی وعده سرخرمن و من آنم که رستم جهان را گرفت و چنان کنم که کس ندیده باشد و این دست هل من مبارزطلبیهای شب انتخاباتی، راحت میشوند و خروارخروار کاغذ و بنر و پوستر حیف و میل نمیشود هم از مزایای دیگر این نظر جنابمان است که بهداشت روانی و کم شدن آلودگی صوتی و تصویری و کاهش مصرف قرص زیرزبانی و حرص و جوش را هم باید به آن اضافه نمایید.
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.