مسعود طاهری- وقتی شما حقیقتی را مطرح میکنید، مخالفین ابتدا آنرا به سخره میگیرند، سپس با خشم در برابر شما میایستند و با مقاومت شما، مجبور میشوند با آرامش نشسته و حقیقت شما را بپذیرند! در چند سال گذشته بارها نام ایران و عربستان با تنش همراه بوده است؛ این در حالی است که ریاض […]
مسعود طاهری- وقتی شما حقیقتی را مطرح میکنید، مخالفین ابتدا آنرا به سخره میگیرند، سپس با خشم در برابر شما میایستند و با مقاومت شما، مجبور میشوند با آرامش نشسته و حقیقت شما را بپذیرند! در چند سال گذشته بارها نام ایران و عربستان با تنش همراه بوده است؛ این در حالی است که ریاض همه اولویت تهران نیست، اما تهران تبدیل به همه اولویت ریاض شده است. کشوری که همواره سعی داشت ناکارآمدیها و ناتوانیهای داخلی و منطقهای خود را در زیر سایه تنشهای ایران با غرب قرار دهد.
در چند دهه گذشته، مهار ایران به خاطر سیاستهای حقطلبانهاش در منطقه، اولویت اول دولتهای غربی در خاورمیانه بود؛ لیکن با گذر زمان، با قدرتمند شدن ایران در منطقه از یک سو و تغییر ژئوپولوتیک قدرت در جهان بهخصوص از سوی چین در شرق آسیا از سوی دیگر، غرب مجبور به پذیرش بخشی از مطالبات به حق ایران شد و با درخواست مذاکره در مسیری برد-برد، بر سر موضوع پر چالش هستهای ایران، به توافق برجام دست یافت.
این در حالی است که ریاض از زمان جدیتر شدن گمانهزنیها درمورد احتمال توافق ایران با غرب، همه توان خود را برای مقابله و تخریب روند توافق برجام در پیش گرفت. باید توجه داشت همه رفتار رادیکال سعودیها در تنشآفرینی و جنگطلبی در منطقه به این دلیل است که ایران وزن طبیعی خاورمیانه است و با کاهش تنشهای ایران و غرب، آلسعود خود را پشت درهای بسته غرب میبیند.
واقعیت این است که بعد از سقوط صدامحسین در عراق، روابط ایران و عربستان دچار تنش شد. باید گفت زمانی این تنش شدیدتر شد که آمریکاییها نیروهای خود را از عراق خارج کردند و در بغداد کسانی حکومت را در اختیار گرفتند که بیش از آنکه هوادار عربستان باشند، هوادار ایران بودند؛ به عبارت دیگر متحدان و دوستان اصلی ایران در عراق بودند. برای عربستانیها و کلا جهان عرب ۳ کشور اهمیت به سزایی دارد، عراق، سوریه و مصر. جهان عرب هویت و ماهیت و تمدن و تاریخ خود را در این ۳ کشور تعریف میکند. چرا که عراق سابقه قرنها حکومت عباسی را دارد، سوریه سابقه حکومت اموی و مصر هم تاریخ اصیل عربی را تشکیل میدهد و هم این که همواره فکر و اندیشه عرب را رهبری میکرده است.
از دست رفتن عراق برای اعراب و عربستان به معنای از دست دادن هویت تاریخیشان است. در این جا لازم است دو نکته یادآوری شود، یکی این که وقتی صحبت از هویت عربی میشود، منظور عرب سنی است؛ چرا که اعراب، شیعیان را جزیی از خود نمیدانند و هیچگاه آنها را به عنوان یک قوم عربی قابل قبول به رسمیت نشناختهاند، حتی اگر الازهر شیعه را مذهب پنجم جهان اسلام معرفی کند. نکته دیگر این که در غیبت قدرت رهبری فکری مصر و نبود رهبری ایدئولوژیک عراق، عربستان با پول توانست رهبری جهان عرب را به دست گیرد که از آن جا که خود تحت تأثیر وهابیت است، لاجرم به ترویج وهابیت و به دنبال آن فتنه شیعه و سنی در جهان عرب و جهان اسلام پرداخته است.
رویکرد خصمانه عربستان و ایران منحصر به حکومت ملکسلمان نیست. اگر گذشته را مرور کنیم به یاد میآوریم که سعود الفیصل تا چه اندازه به ایران میتاخت یا ترکیفیصل و بندربنسلطان تا چه اندازه علیه ایران لابیگری میکردند و در محافل مختلف علیه ایران موضع میگرفتند. بنابراین میتوان گفت رویکرد خصمانه با ایران برخاسته از دیدگاه کل حاکمیت عربستان است که حضور ایران را تهدیدی حیاتی برای خود در منطقه میداند.
باید توجه داشت با روی کار آمدن سلمان، رویکرد عربستان علیه ایران تندتر شد. چرا که اولاً افزایش نفوذ ایران در منطقه با روی کار آمدن سلمان همزمان شد که مهمترین آنها، قدرت گرفتن حوثیها در یمن بود. ثانیاً آمریکاییها به دنبال فاصله گرفتن از عربستان بودند و عربستانیها گمان میکردند آن توافق نفتی–سیاسی–امنیتی که با آمریکاییها منعقد کرده و براساس آن توانستهاند در حدود ۶۰ سال بر عربستان حکومت مطلقه داشته باشند، دستخوش فراموشی شده است و آمریکاییها، دیگر یاران قدیم و حمیم آنها نیستند. در عین حال توافق هستهای غرب با ایران بدون این که توجهی به خواستههای عربستانیها شود، در نگاه آنها به معنای فروختن اعراب به ایران بود.
این در حالی است که تداوم بیاعتمادی و روابط ضعیف بین مصر و قطر به برنامههای عربستان در منطقه و رویای اتحاد اعراب علیه ایران لطمه میزند.
از سویی دیگر در ادامه جنگ طلبی سعودیها در یمن، صدای آمریکاییها در انتقاد از عربستانیها به دلیل حمله به یمن روز به روز بلندتر میشود. آمریکاییها اکنون میگویند که این حمله بررسی نشده بوده و تاکنون چیزی جز دردسر به دنبال نداشته است. حملهای که به گفته آمریکاییها فقط در زمان حمله عربستان به یمن به اطلاع آنها رسیده است.
در سوریه و عراق نیز اوضاع به سود سعودیها نیست و شاهد شکست و عقبنشینی متحدان عربستان در این کشورها هستیم موضوعی که باعث شده است در کنار عدم توان ذاتی آنها برای حمله به ایران، مجبور شوند بپذیرند باید با واقعیتهای جدید منطقه کنار بیایند، وگرنه سعودیها که نژاد عربی خود را از نسل سام، فرزند مؤمن حضرت نوح نبی میدانند، در صورت عدم پذیرش حقیقتهای منطقه، مانند پسر دیگر نوح، در طوفانهای منطقه غرق خواهد شد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.