نرخ رشد اقتصادى ۸٫۵ درصدی راهکارهای تازهای میطلبد مرتضی ایمانیراد میگوید استراتژیستها با ترسیم افق جهان و کشور و با شناخت درست از مسایل داخلى کشور به استراتژىهایى دست مىیابند که مردم را با سیاستمداران همسو میکند. «برنامههاى توسعه در بسیارى از کشورهاى توسعهیافته متوقف شده است و بعضى از کشورهاى در حال توسعه هم […]
نرخ رشد اقتصادى ۸٫۵ درصدی راهکارهای تازهای میطلبد
مرتضی ایمانیراد میگوید استراتژیستها با ترسیم افق جهان و کشور و با شناخت درست از مسایل داخلى کشور به استراتژىهایى دست مىیابند که مردم را با سیاستمداران همسو میکند.
«برنامههاى توسعه در بسیارى از کشورهاى توسعهیافته متوقف شده است و بعضى از کشورهاى در حال توسعه هم برنامههاى توسعه را متوقف کردهاند… باید استراتژى داشته باشیم، منافاتى با برنامه ندارد. در برنامهها هم استراتژىهایى پیشبینى مىشود. بنابراین در هر سیستم برنامهریزى و هم در سیستم غیربرنامهاى هسته اصلى همان استراتژى است. ولى تفاوت در این است که در سیستم برنامهریزى استراتژى از دل برنامه بیرون مىآید و بنابراین با محاسبات و مطالعاتى این استراتژىها طراحى میشوند. این بخشی از دو گفتوگوی منتشر شده با مرتضی ایمانیراد تحلیلگر مسایل اقتصادی بینالملل است.
به گزارش خبرآنلاین، وی معتقد است که ارتباطات اقتصادى، ساختارها، نهادها، رفتارها از کشور به کشور و از دوران به دوران در یک کشور متفاوت است. به همین دلیل است که در مورد علمىبودن دانش توسعه اقتصادى باید کمى تردید کرد. در ادامه سلسله گفتوگوها پیرامون سیاستگذاری و تعیین استراتژی در اقتصاد دکتر ایمانیراد درباره چگونگی طراحی دیدگاههای خود را مطرح کرده است.
ایمانیراد در پاسخ به این سؤال که طراحى در کجاى سیاستها و استراتژىها جا دارد و آیا اساساً طراحى در این استراتژی جایى دارد یا خیر، گفت: در بحثهاى قبلى گفتیم که یکى از ویژگىهاى انسان این است که به جاى اینکه واقعیت را آنگونه که هست ببیند، بیشتر واقعیت را آنگونه که دوست دارد میبیند. این مسأله وقتى در برنامهریزى مىرود آرزوها، آمال، بلندپروازىها و مسایلى از این دست وارد برنامه مىشود و یا در بهترین حالتش تئوریها و مدلهاى برنامهریزى خیلى از مسایل را از قبل تعیین میکند. این عوامل طراحى و به بیان سادهتر ذهنیت را از قبل وارد برنامه میکند.
وی افزود: در بحثى که تا اینجا داشتیم تأکید من بر این بود که واقعیت باید اساس هرگونه تدوین استراتژى باشد. یعنى ذهن، فارغ از چارچوبهاى خود و پیشفرضهاى خود به واقعیت نگاه میکند و در مواجهه با واقعیت استراتژى تدوین میشود. فهمیدن این مسأله در مورد شخص و یک شرکت مدیر-مالک آسان است، ولى وقتى در مورد کشور داریم صحبت میکنیم بحث یک مقدارى متفاوت مىشود. البته بحث همان بحث است ولى از نظر اجرا متفاوت مىشود. بنابراین واقعیات امروز اقتصاد ایران اساس تدوین استراتژى است. در این صورت اگر واقعیت با استفاده از سیستم هوشمند اقتصادى به صورت مشکلات اقتصادى خودش را نشان دهد، استراتژى اساساً مسأله محور problem-oriented مىشود.
سیاستهایی که مشکلات را حل میکنند
رییس مؤسسه مطالعات اقتصادی بامداد با بیان اینکه تا موقعى که کشور مسأله دارد همین رهیافت در تدوین استراتژىها مورد استفاده قرار میگیرد، تصریحکرد: وقتى یک کشور درگیر مسایل متعددى است، حرفهاى بزرگ زدن مسایل را پیچیدهتر میکند. وقتى واقعیتها به ما میگویند که در حوزههاى متعددى دچار مشکل هستیم، نگاه به آینده و طراحى اهداف بزرگ چه معنى میدهد. مثلاً در برنامه ششم به نظر میرسد که هدف گذاشتن به معنى متداول آن در برنامهنویسى معنىدار نیست. ما الان به یک مجموعه سیاستها نیاز داریم که مشکلات فعلى را حل کند. وقتى این مشکلات را حل نکنیم و تنها به دنبال نرخ رشد ۸٫۵ درصدى باشیم، در واقع نه تنها مشکلات را حل نمیکنیم بلکه مشکلات دیگرى را به مشکلات موجود اضافه میکنیم .
این تحلیلگر ارشد اقتصادی خاطرنشانکرد: وقتى از واقعیتهاى اقتصاد شروع کنیم و نزدیک شدن ما با واقعیتها هم با یک ذهن پذیرا و نه یک ذهن جهتدار انجام شود، از تعامل سیاستگذاران با مسایل پیشرو استراتژىها پدیدار emerge مىشوند. اگر این بحث را بخواهم روشنتر کنم یک بچه را میتوان مثال زد؛ اگر پدر و مادر آمال و آرزویى براى فرزند خود داشته باشند که وقتى بزرگ مىشود مثلاً دکتر و یا جراح شود. این آمال و آرزو تبدیل به اعمال سیاستها و مشوقهایى براى حمایت بچه به منظور دکتر شدن او است. به این میگوییم طراحى. حال ممکن است که این بچه اصلاً استعداد دکتر شدن نداشته باشد، ولى خواست طراحان (پدر و مادر) فشار را بر بچه زیاد میکند که آنچه را که نیت شده است، تحقق پذیرد.
وی ادامهداد: حالت دیگر را در نظر بگیرید که پدر و مادر تلاش کنند که با ذهن باز و بدون چارچوب درباره فرزندشان، شروع میکنند به شناخت فرزند خود. یکباره کشف مىکنند که فرزندشان استعداد موسیقى دارد. حال از این کشف سیاستهاى پدر و مادر براى حمایت از فرزند روشن مىشود. همین استدلال در مورد کشور هم درست است. بدون کشف تواناییها و آن هم در عمل و بدون رویارویى با موانع و بدون شناخت محیط بیرونى در لایههاى متعدد که در نظام هوشمند اقتصادى انجام مىشود نمیتوان به استراتژىهاى مناسب با کشور دست یافت. چون این مکانیسم را نداریم ناچار دست به طراحى میزنیم. این مشکلى است که من تلاش میکنم آن را باز کنم. چون ذهن ما جهتدار directional است، نمیتوانیم درک کنیم که کشف و یافتن واقعیتها با ذهن پذیرا امکان دارد. به همین خاطر است که به محض روبهرو شدن با این بحثها موضع میگیریم و یا با نفى آنها خیال خودمان را راحت میکنیم.
گره کور رشد اقتصادی
ایمانیراد با بیان اینکه اگر بخواهم این بحثها را در ایران در شرایط فعلى پیاده کنیم، ابتدا باید با استفاده از تحقیقات و پژوهشهایى که انجام شده و یا لازم است که انجام شود، بهره گرفته شود، گفت: این روش میتواند منجر به شناسایی مشکلات اساسى کشور شود. خوشبختانه جراید اقتصادى کشور، که بخش مهمى از سیستم هوشمند اقتصادى کشور است، در این زمینه کارهاى زیادى کردهاند و تا حدود زیادى برخى از مشکلات اقتصادى کشور بیرون آمده است. در نتیجه بزرگترین کارهاى چند سال آینده سروسامان دادن به مشکلات سیستم بانکى، تعیین تکلیف و انجام پرداخت بدهىهاى دولت، ایجاد بازار بدهى در کشور، یکسانسازى نرخ ارز و راهاندازى بازار آتى ارز و مشکلاتى از این قبیل است که از طریق حل آنها گشایشهاى بزرگى در کشور پدید مىآید که غیرقابل انتظار است.
وی گفت: حال اگر این مسایل را توجه نکنیم و به دنبال یکسرى اهداف دیگر باشیم تا نرخ رشد اقتصادى را به ۸٫۵ درصد برسانیم، نه تنها هیچ گرهى را باز نمیکنیم، بلکه گرههاى کور دیگرى در کشور ایجاد میکنیم. بنابراین برنامه (که به نظرم باید تنها مجموعهاى از استراتژىها باشد) تنها باید به مشکلات موجود برسد. اگر این کار را نکند هر گونه اهداف بزرگ میتواند در میان مشکلات موجود خرد شود. آنوقت اعتماد به نفس عمومى هم به شدت لطمه مىخورد.
وی در پاسخ به این سؤال که اگر با شیوهاى که گفتم طراحى استراتژى به کشور لطمه میزند، پس در چه شرایطى میتوان از طراحى حرف زد، خاطرنشانکرد: وقتى یک کشور مسایل و مشکلات موجود خود را حل میکند و یا بخش مهمى از آن را حل میکند میتواند به آینده فکر کند. فکر کند ببیند که چگونه میتواند آیندهاى را براى کشور ترسیم کند و این آینده را به زمان حال بیاورد و روى آن کار و سرمایهگذارى کند. اینجا طراحى استراتژى معنى میدهد. در اینجا استراتژیستها با ترسیم افق جهان و کشور و با شناخت درست از مسایل داخلى کشور به استراتژىهایى دست مىیابند که مردم را با سیاستمداران همسو میکند.
ایمانیراد گفت: این همسویى اساس استراتژىهاى آیندهنگر است. در اینجا آینده نقطهاى و هدفى نیست که میخواهیم به آن برسیم، بلکه آینده یک فضاى بدون محدودیت است (همانند فضاى رویا و آرزو) که میتوان در آن به خلق استراتژى پرداخت و آن را در زمان حال شروع به اجرا کرد.
به گفته وی همسویى این استراتژىها با خواست مردم مانع مىشود که خلق استراتژى از واقعیت موجود و آتى کشور جدا شود.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.