غریبی، درد بی‌دردی غریبی !

غریبی، درد بی‌دردی غریبی !       این روزها برای خودش داستانی دارد‌، نمی‌دانیم خوشحال باشیم و در پوست خود نگنجیم یا ناراحت باشیم و زانو در بغل در گوشه‌ای بکنجیم ! از آنجا که اعتقاد عجیبی به درد دل کردن و پهن کردن سفره دل جلو هر کسی داریم‌، گفتیم شما که غریبه نیستید با […]

غریبی، درد بی‌دردی غریبی !

      این روزها برای خودش داستانی دارد‌، نمی‌دانیم خوشحال باشیم و در پوست خود نگنجیم یا ناراحت باشیم و زانو در بغل در گوشه‌ای بکنجیم ! از آنجا که اعتقاد عجیبی به درد دل کردن و پهن کردن سفره دل جلو هر کسی داریم‌، گفتیم شما که غریبه نیستید با جنابتان این احوال عجیبه و شرایط غریبه را در میان بگذاریم شاید شما اشارتی‌، پند و اندرزی چیزی مرحمت کرده و ما را از این بلاتکلیفی و بی‌دردی در آورید. البته بیم آن می‌رود که شما هم سر در گریبان شده و در پوست خود در کنجی نگنجید !

      از مزایای کارمندی این است که کسب‌وکاری نداری و ما هم به همین نعمت دچار شده و ضمن نداشتن کسب‌وکار خام وعده‌های سرخرمن عدم برگشت نخوردن چک و کسر نشدن اقساط و وام هلو در گلو چهار درصدی نشدیم و مثل یک انسان آزاد نه چک دست خلق‌ا… داریم که برگه شده به دنبالمان باشد‌، نه وامی‌ داشته‌ایم که بانک محترم ضمن احترام به حقوق مشتریان آن را سر موعد وصول کرده باشد و اگر موجودی نباشد خط و نشان و حساب دیرکردهایش را به استحضار مبارک‌مان نرسانده باشد !

     باز جای شکرش باقی است که آن وام کسب‌وکارها هم شامل ما جماعت کارمند نشد که در این وانفسای چه کنم چه کنم‌، از اینکه آن را هم به کسب‌وکارمان ندادند دلمان بگیرد و خوراک‌مان غصه شود.  

     اینها که گفتم از باب همان خوشحالی و در پوست خود نگنجیدن بود ولی اینکه کارمندی هم کارمندی دولت‌، که یک خط در میان و یک‌سوم و دو‌سوم برویم و حقوق سر ماه طبق معمول از راه برسد و اینها دخلی به هوشنگ‌خان کارمند بخش‌خصوصی نداشته باشد‌، خودش حکایتی است !

 کارفرمای محترم حقوق سر ماه را به بزک نمیر بهار میاد گره زده است و فرمایش می‌کنند یک هفته در میان تشریف بیاورید و بیمه و حقوق نیم‌بند برایتان منظور می‌شود و همینه که هست‌، ناراحتی برو برای خودت فکری بکن که نتیجه این فرمایشات‌، همان زانو در بغل گرفتن و در کنجی‌، خلوت گزیدن و به دور دست خیره شدن است که قبلاً خدمت مبارک عرض کردم !

     البته آنچه مشهود است درد کسب‌وکار کساد و وعده‌های برباد رفته‌، نداریم و البته کسی هم این کارمندی نصفه حقوق و جیب خالی سر ماه و آخر و عاقبت نامعلوم را جزو هیچ دسته‌بندی درد و غصه به حساب نمی‌آورد که بخواهد برایش نسخه‌ای تجویز کند و بعد هم آن نسخه را هیچ عطار و بانک‌مرکزی و صاحب قدرت و مسؤولی دارویش را نداشته باشد !

      طبق آنچه فرمایش کردیم‌، ما هیچ دردی نداریم و اگر هم داشته باشیم کسی گوش مبارکش بدهکار نیست و جنابمان همچنان در طبقه بی‌دردان به حساب می‌آییم‌، پس وقتی که می‌گوییم غریبی‌، درد بی دردی غریبی به ما خرده نگیرید که آن درد بی‌درمان است!!  

     غریبی ما از بی‌دردی است …

                                                                        هوشنگ خان