ملت بورس باز ! خوشمان باشد! همین یک فقره در سابقه کسبوکار خلقا… ایرانی جماعت! کم و کسری بود که به همت اوضاع کرونایی، جامعه محترم مجازی، سهام ممتاز دولتی، گرانی مستغلات و امید به سود آنچنانی و البته بالا رفتن ارزش ذاتی و یک خروار سیرداغ پیازداغ شایعه و جو و سود چند […]
ملت بورس باز !
خوشمان باشد! همین یک فقره در سابقه کسبوکار خلقا… ایرانی جماعت! کم و کسری بود که به همت اوضاع کرونایی، جامعه محترم مجازی، سهام ممتاز دولتی، گرانی مستغلات و امید به سود آنچنانی و البته بالا رفتن ارزش ذاتی و یک خروار سیرداغ پیازداغ شایعه و جو و سود چند برابری عدهای و کلی چیز دیگر، بورس بازی هم به سیاهه بلند بالای کسبوکارهای یهویی مولد اضافه شد!
البته اینکه در شغلهای مولد قبلی مثل خرید دلار و سکه و ماشین و ملک، دولت محترم راهبهراه هشدار میداد و دور باش کورباش میفرمود و نابلدی و ضرر و زیان قریبالوقوع را گوشزد میکرد، ولی در این یکی فرشقرمز و آب و جارو و مشوق و در باغ سبز دولتی است که از درودیوار میریزد و دیگر کسی نگران تخصصی بودن کار و پیچیده بودن بورس و حساب و کتاب داشتن هر خرید و عرضه و بازده و تراز و باز و بسته شدن نماد و کلی اصطلاح فنی و مالی ناملموس و غامض، نیست ؟ خیال همه را راحت کرده !
یک خط در میان شدهایم بورس باز، چهار ریال پسانداز و سرمایه را در جیب مبارک گذاشتهایم و افتادهایم به دنبال بورس دلربا که سوار بر اسب سفید رویایی در تالار بورس خودنمایی میکند و دل هر صاحبدلی را میبرد !
به هر حال ما هوشنگخانی برای خودمان هستیم و ذاتاً در حالگیری و ضدحال زدن، ید طولایی داریم و خوشمان میآید آب بر آتش بریزیم و سنگ جلو پای جویندگان بیندازیم و چاه در راه سربههواها بکاریم! بنابراین به رسم عادت مالوف! چند کلامی با خلقا… مشتاق سر به تالار بورس گذاشته سراب یافته! حرف داریم که روز دیگر بر ما خرده نگیرند که جنابتان با دعوت و بیدعوت، نخود هر آشی میشدید، چه شد که در این فقره دهانسوز خوش خطوخال، کناری به نظاره ایستادید و دم بر نیاوردید ؟
حضور انور ملت همیشه در صحنه بورسی شده و از هر انگشت یک هنر دلالی ریخته، معروض میداریم که: از روز ازل، بورس را با ریسک سرشتهاند، پس اگر روزی تومان مبارک، ریال از آب درآمد، گریبان چاک نکرده و به بیابان نزنید !
وقتی که سود میخوردید و صدایش را در نمیآوردید، آنگاه که ضرر یقه جنابتان را چسبید، به کسی عارض نشوید.
میفهمیم که پول پول خودتان است و اختیار دارش هستید و به هیچ احد و الناسی هم ربطی ندارد که از بورس سر در میآوریند یا نه، ولی شما هم یادتان نرود که سهام سقوط کرده بیمشتری هم ششدانگش به نام خودتان سند زده شده و قرار نیست بانکمرکزی و دولت، خاصه خرجی کنند و ضرر من و شما را جبران!
کیف و حال و غش و ضعف سود شیرین امروز، نوش جانتان، اگر کار به خنس خورد، غرولند و آه و ناله را پیش خود نگه دارید و زمین و زمان و بخت و تخت را مقصر ندانید.
حواستان به آن جیکجیک مستان و فکر زمستان و بلبل دنبال یار و عشوه گل، در کار، باشد !
تا یادمان نرفته است بگوییم که با حلواحلوا کردن دهانی شیرین نشده، پس دست بجنبانید، که سرکه نقد به از حلوای نسیه ! !
آنقدری هم که بهنظر میرسد هوشنگخان بیرحمی نیستیم و دلمان جیب پر پول و سود از پارو بالا رفته برای خلق آرزو میکند، ولی چون به تجربه دیدهایم که هر بوی کبابی بوی راسته گوسفندی نیست! گفتیم که گفتنیها را گفته باشیم …
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.