ربح مرکب یا سود مکعب!

ربح مرکب یا سود مکعب!       یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا‌، کار بانک است البته نه برای کارمند و مدیر و حتی رئیس‌، بلکه برای ارباب‌رجوع محترم و آن هم نه هر ارباب‌رجوعی‌، آن ارباب‌رجوعی که عین بچه آدم می‌آید پول‌های خود را به بانک می‌سپارد و هرماهه سود قراردادی را که نمی‌گیرد هیچ‌، مقداری […]

ربح مرکب یا سود مکعب!

      یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا‌، کار بانک است البته نه برای کارمند و مدیر و حتی رئیس‌، بلکه برای ارباب‌رجوع محترم و آن هم نه هر ارباب‌رجوعی‌، آن ارباب‌رجوعی که عین بچه آدم می‌آید پول‌های خود را به بانک می‌سپارد و هرماهه سود قراردادی را که نمی‌گیرد هیچ‌، مقداری هم روی آن گذاشته و به اصل اضافه می‌کند تا همچنان از بانک امن‌تر پیدا نشود! هیچ سختی و مشقتی در کار بانکی‌اش وجود ندارد و از اتفاق خیلی هم تحویلش گرفته و ‌هاله‌ای از دود اسفند بر سرش می‌پیچند !

 منظور ما از سخت‌ترین کار دنیا حتی وام گرفتن هم نیست البته وام گرفتن که هزار سختی و دردسر و پشیمانی و توبه‌کار شدن دارد و هر بار که با مدرک جدید و ضامن قوی و نرخ عجیب و روی درهم و خوی برهم و نگاه از بالاتر و این قسم چیزها روبه‌رو می‌شوی دلت می‌خواهد یک «بابا نخواستیم» از ته دل بگویی و هرچه رشته کرده‌ای و هر آنقدر که مدرک رو کرده‌ای همه را ریزریز کنی و در جمال با صفای بانک پَرپَر کنی و بروی دنبال کار و زندگی‌ات! اما از نظر هوشنگ‌خانی ما سخت‌ترین کار دنیا پس دادن وام است‌، وامی‌که به روز نکشیده خرج شده و تا چند سال باید آینه دق باشد و هر ماه مصیبت عظمی‌!

البته اینکه نمی‌فهمی‌ چرا حساب وام گرفته شده و سود اعلام شده‌، تناسبی با مبلغ پس گرفته شده ندارد و انگار دو‌دو تا چهارتای ما با عزیزان محاسبه‌گر بانکی توفیر دارد سختی مضاعفی است که هر وام‌گیرنده غارت شده‌ای باید آن را یک گوشه دلش جا دهد!

 اسمش در قانون‌، سود مشارکت است‌، بانکی‌ها صدایش می‌زنند بهره بانکی‌، آنها که سوادشان می‌رسد آن را ربح مرکب می‌خوانند و فهم هوشنگ‌خانی ما چیزی جز سود مکرر در مرکب نمی‌بیند. البته ما که خوش‌تر داریم بهره مکعب صدایش بزنیم تا دلمان خنک شود!  نمی‌دانم چگونه حساب و کتاب می‌شود که از عرض و طول و ارتفاع کِش می‌آید. طولش را به جای سال‌، با روز و ماه می‌سنجند‌، دوره‌های ترکیب عرضش را زیاد می‌کنند و ارتفاعش‌، که همان نرخ اعلامی‌است با عدد e طرح رفاقت ریخته است!

 روزی نیست که این قاعده پرپیچ‌وخم سود اندر سود بدترکیب‌، صدای وکیل و نماینده و خلق و مدعی‌العمومی‌ را در نیاورده باشد‌، اما آنچه می‌بینیم بیدی نیست که از این بادها بلرزد و ظاهراً رسم مرسوم با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن در این فقره طرفدار بسیار دارد!  

 

 

                                                                        هوشنگ‌خان