نسخه نویسی، ممنوع ! نمیدانم از چه موقعی این بیماری مزمن نسخهنویسی دامن برخی مدیران و مسؤولان را گرفته است. البته نسخهنویسی آنقدرها هم چیز بدی نیست ولی اینکه در هر اداره و سازمان و نهادی که وارد میشوی، دسته، دسته نسخههای مُهروموم شده، در بایگانیها خاک میخورد و حساب آنها از دست رفته […]
نسخه نویسی، ممنوع !
نمیدانم از چه موقعی این بیماری مزمن نسخهنویسی دامن برخی مدیران و مسؤولان را گرفته است. البته نسخهنویسی آنقدرها هم چیز بدی نیست ولی اینکه در هر اداره و سازمان و نهادی که وارد میشوی، دسته، دسته نسخههای مُهروموم شده، در بایگانیها خاک میخورد و حساب آنها از دست رفته و نه از تاک، نشان است و نه از تاک نشان! معلوم میکند که اساساً نسخهها نوشته میشوند که نوشته شوند و قراری بر پیچیدن آنها نیست!
هرکسی که از راه میرسد و یا در نیمهراه مانده و یا حتی از قافله عقب مانده است، دست به قلم میشود و برای اقتصاد و اجتماع و کسبوکار و هنر و فرهنگ و هرچیزی که شما فکرش را بکنید نسخههای شفابخش مینویسد. البته با کلی کار کارشناسی و یک بغل حرفهای خوب و خوشگل و یک آسمان رویا و تخیل و آرزوهای محال!
وقتی هم که کار فلهای نوشتن نقشهراه و درمان و بهبود و تغییر و تحول و رشد و اینجور چیزهای دهان پُرکن تمام شد. مراتب را در بستهبندی شیک و مجلسی به مقام بالاتر و مقامات عالی تقدیم میکنند و خیلی وقتها تصویب میشود و فیالفور به اطلاع خلقا… هم رسیده میشود که کجای کار هستید که راهحل و کلید مشکلگشا و معجزه تحول و سکوی پرتاب و صعود به آن بالاها را یافتیم، یافتیم!
البته ظاهراً عزیزان دست به قلم و مدعی و همه چیزدان، هنر مدیریت و درس مسؤولیت را تا همین جا آموخته اند و بعد از آن از سر کلاس درس به دلیل مشغلههای فراوان غیب کرده و دوره کارورزی و تجربهآموزی و هنر اجراء را نیاموخته و یکشبه فیلسوف شده و فهمیدهاند که گر بکشی میل میشود، پهناش کنی بیل! و از قضا توسط یک دوست و آشنا و دایی و عموجان، در یک بزنگاه تاریخی! کشف شده و حکم گرفته و ردای مدیریت بر تن کردهاند و بر کرسی ریاست جلوس نمودهاند!
البته این مدیران نورسیده از آنهایی که همان چهار کلاس سواد را هم ندارند، چند متری جلوتر هستند ولی تا رسیدن به کفایت و هنرمندی فرسنگها دور!
علیالحساب و فیالمجلس، بهتر است قانونی گذاشته شود که بهطور کل، نسخه، نسخهنویسی را بپیچد و مدیران و مسؤولان و مربوط و نامربوط را از محنت این کار رهانیده و یک ملتی را دعاگوی خود کنند! که منبعد هرکسی بر مسؤولیتی گمارده شود. قبل از آنکه گذشته و گذشتگان و مسیر رفته و اهداف مشخص شده را در سیبل قرار دهد و دستور تیرباران بدهد و قبلتر از آنکه دست به دکوراسیون دفتر و میز کار و نمای ساختمان و تغییر مدیران و تعویض لامپها و زیر و رو کردن سلیقه قبلیها و باب میل فرمودن اطراف نماید ! علیالحساب یک نسخه قدیمیخاک خورده که چهار نفر متخصص و صاحبنظر آن را تأیید میکنند را از لابهلای خاک و آوار بیرون بکشد. بر پیچیدن تام و کمال آن همت کرده و عیار خود را نمایان کند.
نمیخواهم خیلی بدبین باشم ولی ما میگوییم از هر صد نفر این عزیزان نورچشمی بر کُرسینشسته به زور یک نفر هم سر به سلامت میبرد و قطع به یقین، آن یک نفر هم از کارمندی و طی مراتب و کار و تلاش، خود را بالا کشیده و نه عمو و دایی معرف دارد و نه رفیق گرمابه و گلستان بالانشین!
شب تیره چون روی زنگی سیاه
ستاره نه پیدا، نه خورشید و ماه
سیاهی لشکر نیاید به کار، یکی مرد جنگی به از صد هزار
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.