یک قدم تا بیماری روانی!

بیماران درمان‌پذیری که ر‌ها شده‌اند یک قدم تا بیماری روانی! نشسته روی لبه سنگی باغچه کنار در ورودی و منتظر مادرش است. مادری که ۵ سال پیش او را به سرای احسان آورد و حالا ۵ سال است که فؤاد کارش همین شده است. خروس‌خوان صبح می‌آید می‌نشیند همان‌جایی که مادرش او را نشاند و […]

بیماران درمان‌پذیری که ر‌ها شده‌اند

یک قدم تا بیماری روانی!

نشسته روی لبه سنگی باغچه کنار در ورودی و منتظر مادرش است. مادری که ۵ سال پیش او را به سرای احسان آورد و حالا ۵ سال است که فؤاد کارش همین شده است. خروس‌خوان صبح می‌آید می‌نشیند همان‌جایی که مادرش او را نشاند و از او خداحافظی کرد. گفت همین جا بنشین زود می‌آیم دنبالت و با هم به خانه می‌رویم اما هیچوقت نیامد.

۲۳ درصد مردم مشکلات روحی روانی دارند

می گویند سرای احسان یا همان مرکز نگهداری بیماران روانی مزمن در حاشیه سرای نگهداری سالمندان کهریزک گم شده است، اما واقعیت این است که سرای احسان یک بهشت گمشده است در حاشیه شهری که به گفته مسؤولان حدود ۲۳ درصد مردمش دچار مشکلات روحی و روانی هستند.

به گزارش مهر،از این هزاران هزار آدمی که در این کلان‌شهر درگیر مسایل روحی و روانی هستند ۴۸۵ نفرشان را آورده‌اند در مکانی جمع کرده‌اند زیر یک سقف و نامش را گذاشته‌اند «مرکز نگهداری بیماران روانی مزمن» یا همان سرای احسان. یک جاده آسفالت بدون شانه خاکی که دقیقاً پشت بهشت‌زهرا واقع شده است؛ مسیر همان است که از کهریزک می‌گذرد و با عبور از جاده قدیم قم به روستای نوچمن و سپس به سرای احسان می‌رسد. اما مسؤولان مرکز می‌گویند کمک‌های مردمی و خیرین به اینجا نمی‌رسد و در سرای سالمندان کهریزک متوقف و زمین‌گیر می‌شود. انگار زندگی بیماران روانی برای هیچ‌کس اهمیت ندارد. هزینه نگهداری هر بیمار روانی در سرای احسان ۱٫۵ تا ۳ میلیون تومان در ماه است که یارانه بهزیستی فقط تا ۵۰۰ هزار تومان آن را پر می‌کند و برای تأمین مابقی آن، دست مدیران مرکز به سوی افراد خیر دراز است.

از این ۴۸۵ نفر ۱۳۵ نفرشان زن هستند. اکرم یکی از این افراد است. ۱۳ سال پیش دومین فرزندش را به دنیا آورد اما افسردگی پس از زایمان اجازه سرخوشی دوباره مادر شدن را به او نداد. در دوره‌ای که باید برای درمان افسردگی به مراکز درمانی ارجاع داده می‌شد، به دلیل ناآگاهی، باور‌ها و اعتقادات نادرست مورد معالجه قرار نگرفت و زمانی که بیماری «مادر» شدت گرفت از خانه اخراج شد. مدتی در خیابان‌‌ها سر کرد تا این‌که سر از سرای احسان درآورد و از آن روز ۱۲ سال می‌گذرد.

علیرضا طاهری، مدیرعامل سرای احسان با گلایه از نبود سیستم درمانی مناسب و در دسترس برای بیماران روانی می‌گوید: دست‌کم ۸۰۰ هزار نفر همانند بیماران روانی سرای احسان در سطح شهر تهران زندگی می‌کنند که به دلیل نداشتن توان مالی امکان درمان را از دست می‌دهند. هزینه ۴۵ دقیقه کاردرمانی بیش از ۴۰ هزار تومان است که پرداخت آن برای بسیاری خانواده‌ها مقدور نیست به همین دلیل عطای درمان را به لقایش می‌بخشند و بیمارشان پس از مدتی سر از مراکز نگهداری در می‌آورد. این سرنوشت خوب بیماران روانی است زیرا بیماران زیادی در خیابان ر‌ها می‌شوند و در معرض انواع آسیب‌های اجتماعی قرار می‌گیرند یا ناخواسته مرتکب اعمال ناهنجار اجتماعی می‌شوند.

چند نفری در مرکز هستند که «گان» می‌بندند. این افراد شرایطی مشابه بیماران «امین‌آباد» دارند به همین دلیل مسؤولان مرکز ناچارند شرایط نگهداری آن‌ها را با دیگر بیماران متفاوت در نظر بگیرند. آن‌ها که حالشان بهتر است باغبانی می‌کنند یا قالیبافی و… باغ بزرگ انجیر که میوه‌های کالش از همین حالا دو ماهی مانده تا رسیده شوند، طعم شیرین‌شان خاطرات کودکی را برای ساکنان سرای احسان زنده می‌کند. پوشیده در لباس‌های بنفش و سبز کمرنگ و پررنگ، آلبرت زیر سایه همین درختان، دار قالی می‌سازد و هر چیز دیگر چوبی. ۵۲ سال دارد و ۶ سال است که مهمان مرکز است. دارهای قالی کوچک دکوری با صدای تق و تق چکش روی میخ آن گوشه‌ها تلمبار می‌شوند. بیش‌تر ساکنان مرکز، خانواده ندارند و اگر همسری داشته‌اند حالا از آن‌ها جدا شده است. اما آلبرت هر هفته مهمانانی از کلیسا دارد که به او سر می‌زنند. از بودن در سرای احسان دل خوشی ندارد. می‌گوید پیش از این شغلی داشته و با زباله جمع‌کنی زندگی می‌گذرانده اما مأموران او را گرفته و به اینجا آورده‌اند.

داوود، ملوان نیروی دریایی است و سال‌ها در آب‌های بین‌المللی بوده و کشورهای بسیاری را دیده است و این روزهایش را به جای صدای آب خروشان، با صدای گنجشک‌‌ها سر می‌کند. الهام‌منصوری، روانشناس و مسؤول مرکز نگهداری بیماران روانی معتقد است بسیاری از افرادی که امروز در این مرکز نگهداری می‌شوند، پیش از این زندگی سالم و حتی موفقی داشته‌اند. اما امروز ۹۰ درصدشان دچار اسکیزوفرنی و تعداد کمی هم دچار اختلال دوقطبی هستند و انگشت‌شماری اختلال شخصیت دارند. ادامه می‌دهد که فاصله بین زندگی عادی در شهر و کنار خانواده با اقامت در سرای احسان مثل یک مو، باریک است. یک حادثه در زندگی یا یک فشار عصبی کنترل نشده می‌تواند هر یک از ما افراد به ظاهر سالم را مهمان سرای احسان کند. مهم این است که در صورت بروز هر یک از این حوادث دوره طلایی درمان از بین نرود تا مثل «جعفر» اسیر چاردیواری بخش نگهداری مردان نشویم. جعفر ۶۰ سالی دارد. سال‌ها در اروپا زندگی کرده و به زبان انگلیسی و آلمانی مسلط است. وقتی مهمانی خارجی به سرای احسان بیاید، جعفر ناگهان از نقش بیمار فاصله گرفته و مترجم می‌شود، اما امروز در نقش همیشگی‌اش یعنی بیمار روانی است. دندان‌هایش همه خراب است اما لبخندش هنوز زیباست. ۱۷ سال است در این مرکز اقامت دارد و به دلیل تجربه بالا، مسؤولیت بخش نگهداری بیماران در مراقبت‌های ویژه را به او داده‌اند تا به امورات و احتیاجات روزمره بیماران این بخش رسیدگی کند. خودش ساکن بخش کناری است. جایی که بیماران روی تخت‌های تک نفره همگی نیمه هوشیار مشغول تماشای مسابقات فوتبال یورو هستند. افراد دیگری هم هستند که تحصیلات عالیه دارند. از لیسانس علوم تربیتی گرفته تا مهندسی.

در گوشه‌ای از حیاط مدال‌های ورزشکاران به معرض نمایش درآمده است. از مقام اولی فوتسال گرفته تا دوم طناب‌کشی در نخستین دوره جشنواره ورزشی مراکز نگهداری و توانبخشی بیماران روانی همه حاصل تلاش افرادی است که در همین مرکز حضور دارند. اگرچه چند نفری با میز پینگ‌وپنگ مشغولند اما سیگار پرطرفدار‌ترین و کمیاب‌‌ترین سرگرمی بیماران است. اگر مهمانی به مجموعه سر بزند تنها خواسته این افراد کم توقع، سیگار است. در غیراین صورت برای رسیدن به آن باید کار کنند. در لباسشویی، نانوایی، نظافت و… همیشه کاری هست که برای انجام آن پولی به‌کارت اعتباری آن‌ها واریز شود. برای بیمارانی هم که توانایی انجام کار ندارند باز راهی برای درآمدزایی وجود دارد. اینجا به افرادی که نظافت شخصی را رعایت کنند یا در امور روزمره به دیگر بیماران کمک کنند چای و قهوه و کتاب و سفر و سیگار نخی ۲۰۰ تومان داده می‌شود.

در بخش زنان مرکز نگهداری و توانمندسازی بیماران روانی مزمن شرایط کاملاً متفاوت از بخش مردان است. اینجا از تماشای فوتبال و میز پینگ‌پنگ خبری نیست و هرآن‌چه هست در آرایشگاه زنانه و عروسک‌های باربی و گلدان‌های شمعدانی خلاصه می‌شود. سهیلا اینجا زندگی می‌کند. قهرمان دوی سرعت جشنواره بیماران روانی که با حرارت از افتخارآفرینی‌هایش می‌گوید. اینجا حتی دیوار‌ها رنگ و روی دیگری دارد و از دور فریاد می‌زند به بخش زنان خوش آمدید. آرایش از سر و روی زنان می‌ریزد و خنده‌های سحر که به قول خودش یک ساعت شاد است و یک ساعت غمگین، فضا را پر می‌کند.

 

در مرکز نگهداری و توانبخشی بیماران روانی مزمن، «ایران چگونه ایران شد» روی میزهای کافه کتاب ر‌ها شده است. به این فکر می‌کنم در جامعه‌ای که پر از انواع اضطراب‌ و استرس‌های روزانه است و رییس سازمان بهزیستی‌اش از ارایه لایحه سلامت روان و برنامه‌هایی برای پیشگیری از بروز این نوع بیماری خبر می‌دهد که البته تا اجرایی شدن فاصله دارد، بیماری روانی از آن‌چه فکر می‌کنیم به ما نزدیک‌تر است.