سمیه مهدوی – ماجرا از شلوغی مسیر اتوبان تهران کرج شروع و به بنبست جاده چالوس ختم میشود! آن هم یک بنبست ۱۵ ساعته! تعطیلات ۳ روزه عید فطر فرصتی داد تا خیل عظیم مسافران راهی جادههای شهرهای توریستی شوند، اما هرگز پیشبینی نمیکردند قرار است برایشان چه اتفاقی بیفتد. خیابانهای نهچندان خلوت تهران یکی […]
سمیه مهدوی – ماجرا از شلوغی مسیر اتوبان تهران کرج شروع و به بنبست جاده چالوس ختم میشود! آن هم یک بنبست ۱۵ ساعته!
تعطیلات ۳ روزه عید فطر فرصتی داد تا خیل عظیم مسافران راهی جادههای شهرهای توریستی شوند، اما هرگز پیشبینی نمیکردند قرار است برایشان چه اتفاقی بیفتد.
خیابانهای نهچندان خلوت تهران یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته میشود خودروها در حالی که با چمدانهای ۳ روزه سرنشینان خود حرکت میکنند، کیپ تا کیپ خیابان را قرق کردهاند، کمکم وارد اتوبان کرج میشوند و مسیر نه چندان شلوغی را طی میکنند.
با وارد شدن به جاده چالوس نفسی از سر آرامش کشیده میشود؛ تا اینجای کار خبری از ترافیک به اصطلاح سنگین و نیمهسنگین نبوده، خان اول پشت سر گذاشته شد.
تابلوی کنار جاده فاصله ۱۲ کیلومتری تا گچسار را نشان میداد، در مسیرهای ابتدایی که جاده خالی از هر ماشینی بود هر دوقدم چندین پلیس راهور حضور داشتند اما رفتهرفته تعدادشان با شلوغتر شدن جاده کمتر میشد! انگار رابطه معکوسی بین سنگینی ترافیک و نظارت بر راهها حاکم بود!
۳ ساعت از شروع حرکت میگذرد که سنگینی ترافیک به تدریج برای خودروسواران محرز میشود؛ البته با هجوم خیلعظیم مردم تا این حد از شلوغی قابل پیشبینی و تحمل بود. اما توقف ۴ ساعته در همان بدو ورود، صدای بوق ماشینها را به عنوان اعتراض درآورد. مسیر رفت به شدت قفل شده و لاین مقابل خالی از هر نوع ترددی بود! در این بین انتظار میرفت تا با یکطرفه کردن لاین مخالف، راه باز شود اما انگار باید تا دست روی دست گذاشته میشد.
مردم که دیگر صبرشان به سر آمده بود، طی حرکتی خودجوش با ورود به لاین مخالف مسیر را یک طرفه میکنند! ماشین اول، ماشین دوم و درنهایت همه ماشینها یکی پس از دیگری با پیروی از هم و بیاعتنا به هشدارهای یکی از نیروهای امدادگر که اتفاقی در آن نقطه حضور داشت فریاد میزد «حرکت در این لاین منجر به جریمه شما خواهد شد» از آن پیچ عبور کردند.
تونلها یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته میشود در این حین که یک خودرو با سرعت مجاز حرکت میکرد یکی از همان افراد مستقر(نیروی پلیس راهور) در جاده با فریاد گفت سریعتر حرکت کن تا به ترافیک برنخوری! درحالی که تابلوی کنار تونل سرعت مجاز را همان ۵۰ کیلومتر قید کرده بود! بازهم یک پارادوکس جادهای دیگر …
در ۴۰ کیلومتری مرزنآباد، یک توقف ۱۰ ساعته با وجود اینکه مسیر یک طرفه بود! ایجاد شد. شرایط مساعد نبود، مه شدید و سرمای هوا، کلافگی مردم را دوچندان کرده بود. نه خبری از نیروهای امداد بود که باید بنا به وظیفه در محل حضور میداشتند و نه نیروهای پلیس که حداقل با حضورشان مردم را از نگرانی در بیاورند و تسکینی برای افکار مشوش مسافران درراه مانده باشند. افرادی هم از طریق تماس تلفنی میخواستند پیگیر ماجرا شوند، اما آن سوی خط کسی گوشی را بر نمیداشت! گویا به خواب زمستانی رفته بودند.
اینطور که به نظر میآمد مسافران باید تا صبح در ماشین و میان زوزه گرگها و بارش باران سر میکردند تا شاید، شاید با طلوع فجر، گشایشی حاصل شود. حال بشنوید از فرصتطلبان همیشه حاضر در صحنه، تنها یک رستوران در نزدیکی جاده مسدود شده وجود داشت که به جای خدماتدهی منصفانه به مردم، چوب گرانی به اجناسش زده بود و نرخ همه کالاها و خدمات خود را دوبرابر کرده بود!
درحالی که ساعت ۱۲ نیمه شب را نشان میداد، از دور نور قرمزرنگ چشمکزنی دیده میشد و صدای بلندگوی پلیسی که در حال باز کردن راه بود به گوش میرسید. سرانجام پس از ۱۵ ساعت سرگردانی و بلاتکلیفی راه باز شد.
عدم نظارت درست و نداشتن برنامهریزی در مواردی مشابه، شرایط را برای رقم خوردن یک فاجعه غیرقابل جبران آماده کرده بود.
اگر در این برهه زمانی برای آن کودک ۶ ماهه و یا پیر زن ۹۰ ساله اتفاقی میافتاد، چه کسی پاسخگو بود؟ اینکه مسؤولان امر اعم از شهردار محترم و نیروهای پلیس راهور در این شرایط کجا بودند، کسی خبر ندارد.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.