قانون عرضه و تقاضا کیلویی چند! هوشنگخان آنقدری هم که فکر میکند از اقتصاد سر در نمیآورد اما بالاخره فرق بین عرضه و تقاضا را میفهمد و مثل همه خلقا… ایرانی جماعت، تورم و گرانی را بهتر و عمیقتر و بیشتر از هر اقتصاددان دیگری درک و لمس و حس میکند. همچنین وقتی عدهای […]
قانون عرضه و تقاضا کیلویی چند!
هوشنگخان آنقدری هم که فکر میکند از اقتصاد سر در نمیآورد اما بالاخره فرق بین عرضه و تقاضا را میفهمد و مثل همه خلقا… ایرانی جماعت، تورم و گرانی را بهتر و عمیقتر و بیشتر از هر اقتصاددان دیگری درک و لمس و حس میکند. همچنین وقتی عدهای کارشناس محترم و محترمه، میفرمایند که باید از قواعد بازار پیروی کرد و قیمت فلانچیز یا بهمان کالا را آزاد بگذارند که قانون عرضه و تقاضا کار خودش را بکند و یا عدهای دیگر هم سفت و سخت میفرمایند که اگر زیر و بم بازار و فروش و خرید در دست دولت باشد، همه چیز بهتر و درست درمانتر جلو میرود چهار ستون بدنش میلرزد! شکر خدا هر یک از این نظریهها، صدهابار در این کشور برای کالاهای مختلف انجام شده است و نه آن حضرات دولتی (قبل و حال و آینده) هنر کنترل بازار و مهار اسب سرکش تورم را داشتند و نه آن جناب اقتصاد با همه اهن و تلپ و قاعده و قانونش توانسته شیر تو شیری بازار را در گوشهای خِفتگیر کند و نفسش را بگیرد، آخر و عاقبت هم، اجرای نظر و تئوری و فرمایشهای یک در میانی و مشعشع عزیزان مسؤول و مطلع و برخی کارشناسان اهلفن مدعی، چنان بر سر خلقا… آوار شده است که دیگر رمق و نفسی برای کسی نمانده است.
ما که میگوییم، عزیزان مدیر و مسؤول و برنامهریز و آن بزرگواران کارشناس و متخصص و صاحبفن، قبل از آنکه در مورد مهار قیمت و کنترل تورم و ثبات بازار و قسعلیهذا نظری دهند، بهتر است یادشان باشد که اگر نظرات گرانبهایشان، تبدیل به مقررات شود، سر و کارش با معیشت و زندگی ۸۰ میلیون ایرانی است و اگر راه به خطا برود، دودش به چشم یک ملت میرود.
بعد از آنکه در خلوت خود به این موضوع خوب فکر کردند و همچنان هوس ارائهنظر و راهحل داشتند اولاً لازم است که یک سَری به خودشان بزنند! ثانیاً یک نگاه خریداری به وضعیت کشور و ترافیک خطوط درهم و سازمان و نهاد و دسته و دستگاه موازی و سوابق اجرایی و هنرنمایی مجریان و واکنش بازار و رفتار خلقا… و … بیندازند و در آخر کار هم یادشان باشد که در این ملک کالایی که رو به گرانی است عزیز است و مشتری دارد و کالای رو به ارزانی ذلیل است و از چشمها میافتد و همچنین همیشه موجوداتی عجیب و غریب در کف بازار و گوشه کنار و پشت پرده هستند که با نامهای مختلفی مثل دلال، رانتی، امضای طلایی، واسطه و کارچاقکن از آنها یاد میشود که هیچ زور و ضرب و سم و زهر و واکسن و حرف و موعظهای حریفشان نمیشود و شایع است که دُمشان به دم کلفتها وصل است!
معلوم نیست کجای بازار و شرایط بیسروسامانمان به اقتصاد و قواعدش میخورد که امر بر ما مشتبه شده که قانون عرضه و تقاضا و بازار آزاد، درمان درد است و باز معلوم نیست که کی و کجا، یک کار و برنامه را دقیق و حسابی و به موقع انجام دادیم که سفت و سخت چسبیدهایم به قیمتگذاری و وضع مقررات و نو کردن دستورالعملها و خلاقیتهای نوظهور هر صبح و ظهر و شام و مدیریت تمام قد دولتی!
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آن است و نه این (خیام)
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.