شرکت‌های کاغذی‌، الگوی مدیریت!

شرکت‌های کاغذی‌، الگوی مدیریت!       در خبرها آمده است که چندین هزار شرکت کاغذی ثبت شده رسمی ‌داریم و ایضاً آمده بود که ۲۰۰شرکت با یک آدرس شناسایی شده‌اند!      البته اینکه آن عدد چندین هزار از کجا آمده است‌، کسی اطلاعی در دست ندارد و به نظر می‌رسد فی‌المثل ۱۰۰ شرکت را بررسی کرده‌اند […]

شرکت‌های کاغذی‌، الگوی مدیریت!

      در خبرها آمده است که چندین هزار شرکت کاغذی ثبت شده رسمی ‌داریم و ایضاً آمده بود که ۲۰۰شرکت با یک آدرس شناسایی شده‌اند!

     البته اینکه آن عدد چندین هزار از کجا آمده است‌، کسی اطلاعی در دست ندارد و به نظر می‌رسد فی‌المثل ۱۰۰ شرکت را بررسی کرده‌اند و تعدادی از آنها کاغذی از آب در آمده‌اند و همین نسبت را در یک‌میلیون و خرده‌ای شرکت ثبت شده ضرب کرده‌اند و این وسط به عدد حدود سه هزار شرکت رسیده‌اند! به همین سادگی و بامزگی در این کشور به بسیاری از آمار و اطلاعات فوق حساس دست پیدا می‌کنند!

     روش این کشف و شهود خیلی مهم نیست‌، ولی اینکه این شرکت‌ها همچنان مثل شیر پُرقدرت و با صلابت مشغول کار کردن هستند و ظاهراً مسؤول شناسایی که ظاهراً در این مورد سازمان عزیزه مالیات است‌، مسؤولیتی برای معرفی و پیگیری و مُهر و موم کردن این شرکت‌ها ندارد و تا وقتی مالیات‌ها به راه باشد سری را که درد نمی‌کند را دستمال نمی‌بندد! ولی اگر خدای‌ناخواسته فرار مالیاتی در کار باشد و البته پای دُمکلفتی در میان نباشد‌، صدر تا ذیل شرکت مربوطه را به صُلابه می‌کشند و پدرصاحاب بچه را در می‌آورند!

     آن اداره کل ثبت شرکت‌ها هم که فقط وظیفه ثبت را برعهده دارد و خیلی ناخن نمی‌زند که از کاغذی یا غیرکاغذی بودن‌ها سر در بیاورد و اینکه فی‌المثل ۲۰۰ شرکت یک آدرس و لابد یک شماره تماس دارند هم به چشم سامانه ثبت و ضبط مربوطه نمی‌آید و شاید هم مشابه بودن این همه آدرس و تلفن را به فال‌نیک گرفته و باعث خوش‌یمنی می‌داند!

     بنابراین به نوبه خودم و بر حسب وظیفه هوشنگ‌خانی جنابمان‌، جا دارد تبریکات صمیمانه و خسته نباشید جانانه‌ای خدمت سازمان امورمالیاتی‌، اداره کل ثبت شرکت‌ها‌، وزارت کریمه اقتصاد‌، حضرات صمت و اتاق‌های محترم بازرگانی‌، جمیع اهالی نظارت و رسیدگی و بقیه عوامل و زحمتکشان عرصه اقتصاد و صنعت و تجارت کشور که نامشان از قلم افتاد‌، عرض نمایم! باشد که کاغذی‌هایتان فزون و اخلالگران بازارتان افزون باد!

     اینها را گفتیم‌، ولی نمی‌توان از هنرمندی و توان بالای مدیریتی و سازماندهی این کاغذی‌بازان و شرکت‌های صوری و تخیلی هم به سادگی عبور کنیم‌، اینکه شرکتی که وجود ندارد را ثبت کنی‌، کارت بازرگانی بگیری‌، صورت مالی ارائه کنی‌، حساب بانکی و ایضاً وام و تسهیلات بگیری‌، صادرات و واردات داشته باشی و… ولی همچنان کاغذی باشی و هیچ رد و نشانی دُرست‌درمانی هم نداشته باشی‌، کم هنر و ظرافت و نظم و ترتیب نمی‌خواهد!

و اینکه حتی از خرده‌کاری دست برداری و بزنی در کار عمده و بنکداری و چند تا چند تا شرکت کاغذی داشته باشی و همه را در یک اتاق جمع کنی و صوری همه آنچه گفته شد را جوری راست و ریست کنی که مو لای درزش نرود‌، کار نوابغ و از ما بهتران است!

     نمی‌دانم چرا یک‌دفعه دلمان بدجور هوس مدیر کاغذی کرد! انگار هم بهتر درسش را خوانده‌اند و هم بهتر عمل می‌کنند‌، فقط کمی‌اقتصاد و معیشت و بازار را به هم ریخته‌اند و دستی هم در برنگرداندن دلار و تورم و رکود دارند و البته از این باب توفیری با برخی مدیران غیرکاغذی و رسمی ‌یقه‌سفید پشت میزنشین هم ندارند و کچلی را که کم آواز بگذاری انگار بیشتر به دل می‌نشینند!

    

                                                                                                            هوشنگ‌خان

 از