پیچاندن مچینگی فولاد‌!

پیچاندن مچینگی فولاد‌!       از قدیم گفته‌اند یا راهی خواهیم یافت یا بیراهه‌ای خواهیم ساخت‌! البته این شعار یک فرقه و گروه و دسته خاصی نیست‌، بلکه یک اصل مهم در کسب‌وکار رانتی و باندی است که هر چند وقت یک‌بار شاهد شاهکار جدیدی از دست‌اندرکاران و عوامل عزیز و دردانه مربوطه هستیم.      در […]

پیچاندن مچینگی فولاد‌!

      از قدیم گفته‌اند یا راهی خواهیم یافت یا بیراهه‌ای خواهیم ساخت‌! البته این شعار یک فرقه و گروه و دسته خاصی نیست‌، بلکه یک اصل مهم در کسب‌وکار رانتی و باندی است که هر چند وقت یک‌بار شاهد شاهکار جدیدی از دست‌اندرکاران و عوامل عزیز و دردانه مربوطه هستیم.

     در خبر است که بروبچ فولادساز که ظاهراً تیم و دسته و بروبیایی به هم زده‌اند‌، سوار خر مراد‌، تالار بورس را دور می‌زنند و همچین نرم و رهوار مشتریان قدیمی ‌و دوستان مچینگی را نشان کرده و افسار عطاء و کالای خویش را با سخاوت و گشاده‌دستی تمام به ایشان می‌سپارند تا نیابتاً بازار تب‌دار فولاد را داغی نو بنشانند‌!

     البته به این سادگی هم که ما میگوییم نیست و کار کلی ریزه‌کاری و حساب و کتاب دارد و اینجوری هم نیست که فی‌المثل فلان فولادساز قدر قدرت‌، همینجور کتره‌ای و دل‌بخواهی سر از مچینگ یا همان بازار فروش کالای مازاد بورس‌، درآورد.، باید قبل از هر چیز جنس و مطاع خود را در بورس عرضه فرمایند‌، مشتریان قد و نیم‌قد صف کشیده‌، تکلیف قیمت کف و سقف را معلوم کنند و بهایش را بدهند و فولاد خریداری شده را زیربغل بزنند و بروند‌!  بعد اگر احتمالاً روز مبادایی آمد که چند مثقالی از ورق فولادی عرضه شده ته انبار ماند و مشتری پیدا نشد‌، آن‌وقت جناب فولادساز دوستان و مشتریان و یاران قدیم را خبر کند تا بیایند اینجا مانده را هم بخرند و بروند بفروشند و پولش را بزنند به زخم زندگی‌!

     در خبر است که بچه زرنگ‌های آهنی‌، با یک پیچش نرم ابتدا همان چندمثقالی که قرار است ته انبار بماند را به تالار بورس می‌برند و خوب که مشتریان بر سروکله هم زدند و قیمت تپل و پروار شد‌، جنس را به روش قطره‌چکانی به صنعتگر بینوا می‌فروشند و کرکره را پایین می‌کشند و یک‌راست می‌روند سراغ مشتریان عزیز دردانه و پول به‌دست و فولاد زبان‌بسته را که حالا درست و حسابی قیمتش فربه و روبه‌راه شده است را به ایشان عرضه می‌کنند و آن‌جنابان هم به‌صورت جرینگی پول را می‌دهند و مطاع به دست آمده را هر جور که دلشان بخواهد در کف بازار آزاد به پول نزدیک می‌کنند و حالش را می‌برند.

     ظاهراً هیچ‌کس هم از این ابتکار ارزشمند ضرر نمی‌کند و هم فولادساز جیبش پروپیمان می‌شود‌، هم دوستان قدیم به باریکه نانی می‌رسند و هم بورس تکلیفش معلوم‌، فقط تولیدکننده و صنعتگر این وسط باید قیمت دوبله‌سوبله را به روی چشم بگذارد و دم برنیاورد‌، جناب تورم هم راضی از این شعبده حضرات و همگی هم بی‌خیال خلق‌ا… ناراضی‌!

     اینجور که معلوم است زور کسی هم به منتفعان فولادی و رانتی نمی‌رسد و برخی هم چشم و گوش مبارک را بسته‌اند که نبینند و نشنوند تا مبادا تکدر خاطری حاصل شود‌! یعنی می‌خواهم بگویم که هر طرفی را که بگیری‌، کار از یک طرف دیگر در می‌رود‌، راه و بیراه هم ندارد‌، قیمت را آزاد و رها کنی سر به فلک می‌گذارد‌، دستوری و تکلیفی‌اش کنی‌، بساط رانت و سفره‌های چرب و شیرین‌، پهن می‌شود‌، پای بورس را وسط بکشی‌، دست مچینگ نوآورانه دراز می‌شود‌، زیاده از حد هم که بخواهی سخت بگیری‌، کلاً زیر میز می‌زنند و کاسه و کوزه به هم می‌خورد. شاید همین خوب است‌، از قدیم گفته‌اند خرابی چون از حد بگذرد‌، آباد گردد‌! و لابد مسؤولین و ضابطین و ناظرین منتظر زمان موعود آبادی هستند‌!

دلم از این خرابی‌ها بُـوَد خوش، زانکه می‌دانم

خرابی چون که از حـد بگذرد آبــاد می‌گــردد.

 به ویرانیِ این اوضاع، هــستم مطمئن، زآن‌رو

که بـُـنیـــان جـفا و جور، بی‌بنیـــاد می‌گـردد. (فرخی یزدی)

                                                                                               هوشنگ‌خان