از بورس افتادیم ولی از کورس نیفتادیم! بعضی از ما مردم، دل خجسته و احوالی بهاری داریم، از روز ازل دولتیان و مسؤولان یک روز در میان و ایضاً یک خط در میان گفتهاند که بیخیال بازار دلار و سکه و ماشین و خانه برای خرید و انباشته کردن و سودآوری کلان شوید. این […]
از بورس افتادیم ولی از کورس نیفتادیم!
بعضی از ما مردم، دل خجسته و احوالی بهاری داریم، از روز ازل دولتیان و مسؤولان یک روز در میان و ایضاً یک خط در میان گفتهاند که بیخیال بازار دلار و سکه و ماشین و خانه برای خرید و انباشته کردن و سودآوری کلان شوید. این بازارها ریسک دارد و حبابی است و یک دفعه از آن بالابالاها زیر پایتان را خالی میکند تا با مخ نقش بر زمین گرم شوید، اما کو گوش شنوا، عین خیالمان نیست، در صف میایستیم، میخریم، بازار را شلوغ میکنیم و مثل یک کارشناس همهفنحریف دیگران را رهنمودهای صدمَن یهغاز میدهیم. وقتی هم که بازار شیر تو شیر میشود و تکان و ریزش را شروع میکند، بر بخت بد نفرین کرده و از بیدروپیکری اقتصاد و بیصاحبی بازار نالههای دلخراش سر میدهیم.
آنطرف قضیه را هم داریم که وقتی بورس در حال جولان بود، مثل سونامی روانه بازار میشدیم و سبزپوشی هر روزه تابلو را از هنر و کیاست خود میدانستیم، هرچه متخصصان و کارشناسان میگفتند که اقبال بورس هرچه فزونتر شود نه نکوست، فواره چو بلند شود سرنگون شود و نردبان بورس، ما و منی است، عاقبت این نردبان افتادنیست لاجرم هرکه بالاتر نشست جمله زندگیاش ورشکست! باز برای هیچ حرفی تره خرد نمیکردیم و آش همان آش و کاسه همان کاسه و به روی مبارک هم نمیآوردیم که مگر میشود در این شام تار اقتصادی، بورس مثل خورشید بدرخشد؟ و بدون هیچ اماواگر و احتمالی، مثل ریگ پول به پای جناب بورس ریختیم و حالش را بردیم!
اما وقتی ورق برگشت و بورس و کمرمان همزمان شکست، اینبار غیر از گله و شکایت از بخت بد و بیصاحبی اقتصاد و بازار، یک چندتایی کاسه کوزه را هم سر دولت شکستیم که همین شما بودید که گفتید بورس خوب است و بازار مطمئنی است و سرمایهگذاری در آن برای کشور مفید است و قسعلیهذا!
خواستیم خدمت مبارک عرض کنیم، زیاد خودمان را به در و دیوار نزنیم، کار مسبوق به سابقه است و اگر بر فرض دولتیان هم دور باش و کورباش از بورس را در بوق و کُرنا میکردند، قصه همان قصه دلار و سکه و خودرو و خانه بود، گیر کار جای دیگری است، بوی پول و سود بادآورده و یهویی زورش از هر حرف و نقلوعقلی بیشتر است.
میگویید نه و این فقره با آن فقرات فرق دارد و چنین است و چنان! باشد هرچه شما بگویید درست است، من اینجا و شما هم همانجا!
بماند که هنوز هم برخی از ماها دائم در حال گوش خواباندن در اینطرف و آنطرف هستیم که ببینیم قرار است کدام جنس و کالا وضعش قاراشمیش و بازارش داغ و خودش حبابی شود تا بدون معطلی برویم آن را بخریم و گرانیاش که به اوج رسید آن را بفروشیم و از زرنگی و حواسجمعی خود کلی کیف کنیم! یعنی از بورس و خانه و ماشین که افتادیم، از دلار و سکه هم که بیفتیم، فرقی ندارد همچنان در کورس رقابت با سلامت و تعادل بازار میمانیم و سر فرصت موجسواری میکنیم!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.