کلاف سردرگم تراپی! اینکه مدیران و مسؤولان با همه زور و ضرب و قول و وعدهای که دادهاند، نمیتوانند از پس این بازار مکاره برآیند و هر روز یک کالای جدید و قانون و مقرراتی، قوز بالای قوز میشود و همگی کالاها در نوبتاند تا یکی بعد از دیگری به شرایط عدم تعادل و […]
کلاف سردرگم تراپی!
اینکه مدیران و مسؤولان با همه زور و ضرب و قول و وعدهای که دادهاند، نمیتوانند از پس این بازار مکاره برآیند و هر روز یک کالای جدید و قانون و مقرراتی، قوز بالای قوز میشود و همگی کالاها در نوبتاند تا یکی بعد از دیگری به شرایط عدم تعادل و پرشقیمتی و کمبود و بههم ریختگی برسند و بعد از اینکه به این مرحله صعود کردند، چند روزی در برابر خطونشان و بگیروببندها طاقت آورده و با شُلکن سفتکن و چند عملیات ایضایی هواس پرتکن، در جایگاه جدید قیمتی جاگیر شده و نفسی تازه و آماده پرش و خیزش جدیدی بشوند! همه بهخاطر این است که هنوز هیچ بنیبشری موفق به پیدا کردن سرنخ این کلاف سردرگم هزارسر نشده است!
به ضرسقاطع میگویم که اگر همان مدیران مدعی ژاپنی و آلمانی را هم بیاورید و سکان مدیریت اقتصادی این کشور را به ایشان بسپارید، پس از مدتی یا چنان عرصه بر ایشان تنگ میشود که شیونکنان،گریبان چاک کرده و به ماممیهن بازمیگردند و یا اینکه کاری میکنند که صدای ریز و درشت نورچشمی و رانتی و باندی و ایضاً کارچاقکن و مدعی و ضابط و رابط درآید و چنان رُسی از همه میکشند که خیلی زودتر از آنچه کسی فکرش را بکند به پاپوشی، توبیخ و تهدیدی و یا نهایت، تیر غیبی دچار شده و چنان فت پایی برایش ردیف میکنند که با سر به همان زیرساختهای نداشته اقتصاد کشور بخورند و راه ماممیهن را هم گم کنند!
هیچ شخص شخیص و آدم کاربلد و متخصص حرفهای را نمیتوانید پیدا کنید که بتواند این اقتصاد شلمشوربا را سامان و این اژدهای هفتسر را رام کند، فرقی هم ندارد از جناح چپ و راست به آن یورش ببرند و یا اینکه اتوبوسی در منطقه جریمه اردو بزنند و از به توپ بسته شدن جیب خلقا… محافظت کنند، وقتی داور و زمین کج و باد و آفتاب و حتی ویایآر و نیمدوجین از همتیمیها، همه در تیم رقیب بازی میکنند، باد در غبغب انداختن و از باید و نباید سخن گفتن و دستور پشت دستور صادر کردن، بهدرد خالی نبودن عریضه هم نمیخورد، خصوصاً که گوینده مسؤول بالانشین دستور بده ناآشنا به چموخم و فنون درآستیننهفته جناب بازار باشد!
البته هوشنگخان آنقدری سواد ندارد که بخواهد به عزیزان مسؤول و مدیر، رسم و راه اقتصادداری را نشان دهد ولی اینقدر میفهمد که کلی آدم کاربلد متخصص هم که دور هم جمع شوند باز هنر آن را نخواهند داشت که این دیو چموش تورم و بیسروسامانی را سرجایش بنشانند.
از نحوه محاسبه پایه پولی و نرخ تورم تا قواعد بازی اقتصاد و کرورکرور نورچشمی و حافظ منافع و گردنکلفت و رانتی و باندی که دست روی هر کدام بگذاری صدای صد نفر دیگر در میآید گرفته، تا یک بغل جزوه و کتاب قانون و دستورالعمل و مقررات منسوخ و ناسخ و بیربط و زائد و کلی اماواگر و چالهچوله!
از اینها هم که بگذریم، میرسیم به عزیزان تحریمدوست و تحریمساز و ایضاً فرصتطلبی کشورهای پولدوست و خطونشان بانک خارجی و مصیبت انتقال ارز و هزار ادا و اطوار رنگ و وارنگ آتشبیاران خدانشناس معرکه!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.