تیتر آوردم برایتان‌، چه تیتری‌!

تیتر آوردم برایتان‌، چه تیتری‌!       یکی نیست به برخی از این عزیزان روزنامه‌نگار و مدیر مسؤول پایگاه و خبرگزاری و نشریه و رسانه بگوید که برادر گرامی‌، اخوی عزیز‌، سرکار علیه‌، اینکه می‌گردید و در بین یک دنیا تیتر به‌دردبخور و مرتبط با متن‌، عدل یک چیزی را انتخاب می‌کنید که یا کلاً با […]

تیتر آوردم برایتان‌، چه تیتری‌!

      یکی نیست به برخی از این عزیزان روزنامه‌نگار و مدیر مسؤول پایگاه و خبرگزاری و نشریه و رسانه بگوید که برادر گرامی‌، اخوی عزیز‌، سرکار علیه‌، اینکه می‌گردید و در بین یک دنیا تیتر به‌دردبخور و مرتبط با متن‌، عدل یک چیزی را انتخاب می‌کنید که یا کلاً با متن بیگانه است و یا داستان و جنجال با خود دارد و یا خدای‌ناخواسته فقط برای چزاندن اینوری و یا آنوری از آن استفاده می‌برید‌، واقعاً فکر می‌کنید خیلی هنر و ظرافت به خرج داده و نشان از نبوغ و خاص بودن جنابتان دارد؟!

     از دو حال خارج نیست‌، یا آخر و عاقبت این تیترها می‌رسد به داستان پسرک دروغگوی چوپان که بعد از چند بار سرکار گذاشتن خلق‌ا…‌، دیگر دادوبیداد و کمک خواستنش برای مردم علی‌السویه شده بود و به هنگام نیاز دیگر کسی حرفش را نخرید و شد آنچه باید می‌شد و یا می‌شود قصه یک بار جستی ملخک و همین تیترها سر خود نویسنده را می‌خورد‌!

     البته به‌علاوه آن دو حالت پیش گفته‌، از یک حال دیگر هم خارج نیست‌! که بر اثر تکرار اینگونه تیترها به وجود می‌آید که جنابتان همه دنیا را یکرنگ می‌بیند و هر تیتر و عنوان و سرخط که مشاهده می‌فرمایید با همان هنرنمایی‌های خودتان قیاس کرده و دیگر قوه تشخیص و تمیزتان از بین رفته و فکر می‌کنید صغیر و کبیر با هم عهد بسته‌اند که یک مشت حرف بی‌ربط و باربط و تیتر غلو شده و طبل تو خالی‌، تحویل‌تان دهند‌!

     عجب گرفتاری شده‌ایم ما‌! یک حال دیگر هم هست که یادمان رفت بگوییم و آن روش تیتر درمانی است‌! که به چند نوع اجراء می‌شود‌، یک روش آن این‌طور است که به در می‌گویند تا دیوار بشنود و استدلال حضرات هم این است که اگر مستقیم بگوییم ممکن است طرف مقابل (شخص و دستگاه و نهاد و قوه) به تریج قبایش بر بخورد و کار به اره و تیشه و لج و لجبازی بکشد و آخر کار هم این مرغ عزا و عروسی رسانه‌، ذبح شود‌!  

      نوع دیگر تیتردرمانی هم این است که چنان طرف و قانون و دسته و گروهی را تیترکوب می‌کنند که پس از کلی سرگیجه و شوک و عصبانیت‌، کم‌کم به خود آمده و دوره درمان و بهبود و تغییر را شروع نماید و یا اینکه کلاً مضمحل شده و از دور خارج و نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان‌، البته این روش برای آن‌دسته از طرف‌ها استفاده می‌شود که آنچنانی به هنر زر و زور و تزویر مفتخر نباشند‌!

     همه اینها که گفتیم روی خوب قصه شوآف‌های تیتری است‌، دیده شده است (البته نه در این مملکت گل و بلبل و همه چیز به سامان و سواد رسانه‌ای در اوج کمال) که طرف هرچه عصبانیت و ناراحتی و مشکل و مصیبت دارد را به کمک جناب تیتر‌! بر سر سازمان و جناح و یا افراد‌، آوار می‌کند و تقاص و تاوان همه را از آدم ابوالبشر گرفته تا انسان عصر فرا مدرن را یکجا از سیبل مقابل می‌گیرد‌!

     نمی‌دانم چرا این سکه بیش از دو رو دارد‌، چون روی مصیبت‌زای این سرخط کذایی و بیماری مزمن تیترزدگی‌، آن‌طرفی است که آن طراح و نویسنده و یا مدیر مسؤول و سردبیر‌، پشتش گرم است و اتصالش وصل‌وصل و به اعتبار همین وصلی و گرمی‌! باب بدوبیراه و تندی و تمسخر و تخطئه را مفتوح کرده و هرچه را در قامت بلند اقبال خویش می‌بیند‌، روانه روح و اصل و نسب و سابقه و تاریخ افراد و دم و دستگاه و قوم و ملت و جناح و دسته هدف‌، می‌کند و طوری که انگار فتح‌الفتوح کرده و خدمت بزرگی به نسل بشر، پز هنرنمایی و بی‌پروایی خود را به عالم و آدم هم می‌دهد‌!

                                                                        هوشنگ‌خان