معاونت حرف حسابزن! نمیدانم چرا اینجوری شده در برخی سازمانها از دولتی و مجلسی و نهادی و دستگاه اجرایی گرفته تا مؤسسه و شرکت دولتی و شبهدولتی، یک موضوعی که پیش میآید و یا اقدام و تصمیمیگرفته میشود، حرف و سخن واحدی از سازمان و مرکز خبر اعلام نمیشود، روابطعمومی چیزی میگوید، سخنگو چیز […]
معاونت حرف حسابزن!
نمیدانم چرا اینجوری شده در برخی سازمانها از دولتی و مجلسی و نهادی و دستگاه اجرایی گرفته تا مؤسسه و شرکت دولتی و شبهدولتی، یک موضوعی که پیش میآید و یا اقدام و تصمیمیگرفته میشود، حرف و سخن واحدی از سازمان و مرکز خبر اعلام نمیشود، روابطعمومی چیزی میگوید، سخنگو چیز دیگر، مسؤول ارشد سخنی و منابع قابل وثوق حرفی! آخر کار هم معلوم میشود که اصل قضیه داستانی بوده و همه حرفوحدیثها قصهای دیگر!، البته نه اینکه خدای ناخواسته کسی به عمد دروغی گفته و یا قصد پیچاندن و سنگقلاب کردن مردم را داشته باشد(زبانمان لال!)، بلکه از باب مصلحت و بهخاطر شرایط خاص، جهت عبور از تنگنای تاریخی و مدیریتی و اینجور ادله محکم که روی سنگ بگذاری آب میشود، یا همه را نگفتند، یا راست راستش را نگفتند و یا اینکه پیاز و سیرداغش را زیاد کرده و یا فتیلهاش را پایین کشیدهاند، همین!
بگذریم … فعلاً بحث هوشنگخانی ما به دلیل و برهان این شیرتوشیری اطلاعرسانی و شفافیت نیست، مسأله این است که وقتی درب یک سازمان و نهاد و وزارتخانه همواره بر همین پاشنه چند منبعی نیمبند پا درهوایی بچرخد، چیزی میشود مثل همان جناب چوپان محترم دروغگو! که اگر قابل اعتماد و کاربلد و بهدردبخور نبود بر مسند گلهداری قرارش نمیدادند ولی خود تیشه به ریشه اعتماد و امید و همداستانی خلقا… زد و شد آنچه نباید میشد!
به هر حال برای آنکه خیلی هم مطلب طولانی نشود پیشنهاد میکنیم، مجموعههای محترم چندصدایی که در حال چوب حراج زدن به آبروی دم و دستگاه معظم و کریمه خود هستند اگر بنابر همان مصلحت و ملاحظات خاصه و عبور از شرایط اضطرار و جلوگیری از نگرانی یا خوشحالی زیاده از حد مردم، همچنان مرغشان یک پا دارد و میل مبارکشان به شفافیت و روراستی، نمیکشد! لااقل یک معاونتی، واحدی به نام حرف حساب زن، راهاندازی نمایند و منبعد، پس از آنکه به همه اهداف خود در چندصدایی و شُلکن سفتکنهای سیستماتیک به ظاهر شیرتوشیری! رسیدند، آن معاونت (یا هرچی!) تشریف بیاورد پشت تریبون و حرف حساب و درستدرمان و بیشیلهپیله و سیاست نزده را به اطلاع ملت گرفتار به دست حضرات برساند! لااقل تتمه اعتبار و حرمتها باقی بماند و در هنگامه گرگزدگی، مردم پای کار بیایند و دستشان را بگیرند!
البته اگر قرار است پس از چهارصباحی که خلقا… روی حرف این واحد حرف حساب زن، حساب باز کردند و روی دیوار معاونت جدید یادگاری نوشتند، حضرات مسؤول از سر ذوق و یا کیاست و همهچیز دانی، همین کورسوی امید را هم تبدیل کنند به ارباب حلقههای پیچشی و زیر و روکشی و یکی به نعل و یکی به میخ، عجالتاً و البته التماساً و بالاغیرتاً سنگبنای این واحد جدیده را از همین اول نگذارند و بیخیال حرفحساب زدن مصلحتی شده و باعث نشوند که باب خیر و صافی و راستی بهطور کل بسته شده و اعتماد خلقا… به آن سازمان و دم و دستگاه بهطور قطع منقطع گردد و به هیچ چوپانی اعتماد نکنند!
هنوز حرفش را نزده پشیمان شدیم! میترسیم به جای آنکه قدمی جهت خیر و صلاح برداشته باشیم، ناخواسته کار یاد برخی از مابهتران و شبهمسؤولان داده و از فردا در و دکان جدیدی باز شده و درخت تنومند و بالا بلند هرچه میخواهد دل تنگت بگو، کسی به کسی نیست، شاخ و برگی نو به خود گیرد!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.