قیمتها به کجا میروند! ایکاش یک نفر به این هوشنگخان یکلاقبا و ایضاً کرورکرور مردم مستاصل و سردرگریبان میگفت که قرار است بالاخره این قیمتها به کجا بروند و حدومرز و اندازهای هم برایشان گذاشته شده یا همینطور کیلویی و کترهای، هرکسی هرکاری دلش خواست میکند و کسی به کسی نیست. لااقل برای نمونه […]
قیمتها به کجا میروند!
ایکاش یک نفر به این هوشنگخان یکلاقبا و ایضاً کرورکرور مردم مستاصل و سردرگریبان میگفت که قرار است بالاخره این قیمتها به کجا بروند و حدومرز و اندازهای هم برایشان گذاشته شده یا همینطور کیلویی و کترهای، هرکسی هرکاری دلش خواست میکند و کسی به کسی نیست.
لااقل برای نمونه و خالی نبودن عریضه هم که شده ضابطان و بازرسان و ناظران جلو گرانی خودجوش بیحساب و کتاب یک قلم از کالاها را میگرفتند یا معلوم میکردند که چرایی گرانی دَمبهساعتی آن برای چیست؟!
تا قبل از پایان سال که هر چند وقت یکبار یک پرش و جهشی در قیمتها میدیدیم، آفتاب عید و سال نو نزده هم که باز همان داستان است البته اینبار بزنم به تخته پرشها بلندتر و جهشها اساسیتر!
یک روز تولیدکننده و واردکننده صدایش درمیآید و گرانی دلار و کمبود مواداولیه و رکود و هزینههای ریزودرشت را بر سر چوب میزند و زمین و زمان را به هم میدوزد و با همت و همراهی اتحادیه و صنف و چند تبصره و ماده قانونی و ناله و نفرین و التماس و تعطیلی تولید و شانتاژ و هر راه رفته و نرفته، مهر گرانی را پای سیاهه محصولات خود مینشاند و خوش و خرم و خندان به زندگیاش میرسد!
روزی دیگر اساتید سفتهباز و دلال و واسطه مفتخور به میدان آمده و با گلآلود کردن بازار و پر کردن انبار و گروکشی و استفاده از بیدروپیکری و حفرههای بین بخشی و ضعف اینوری و زور آنوری، یک حال اساسی به قیمتها میدهند و ماهیهای درشت از ندانمکاری مسؤولان صید میکنند و میروند تا به زندگیشان برسند!
نوبتی هم باشه نوبت برخی فروشندگان و توزیعکنندگان و کسبه شبهمحترم است که تا هنوز گرگومیشی هوا به روشنی نینجامیده و غبار واسطه و دود و دم باری به هرجهتیها فرو ننشسته، دست به کار شوند و بسته به محل و شرایط و کشش بازار و نیاز و استیصال خریدار و سنگینی گوش ناظر و بازرس، برای خودشان آتش بسوزانند و هرجور که میل مبارکشان میکشد و یا زورشان میرسد، قیمتها را بالا بکشند و حالش را ببرند!
البته قوانین و مقررات خلقالساعه و مندرآوردی و طلوع آفتاب اول سال و ایضاً آخر سال و سردی و گرمی و متعادلی هوا و حرف و حدیثهای سیاسی داخلی و خارجی و نطق و سخنوری بازار به هم زن برخی مقامات و کلی چیز دیگر هم هست که هریک به تنهایی میتواند جلو ایستادن این چرخ لنگ تورم را بگیرد و وامصیبتای تولیدکننده و معرکهگیری دلال و زیر آبی رفتن کاسبکار، به نوبت از راه برسد و نمودار تورم بدون خستگی به صعود خود ادامه دهد.
به عقل هوشنگخانی ما از سه حالت خارج نیست، یا کار کار خودشان است! یا بیخودیها با خودیها قاطی شدهاند و یا اینکه حساب مرقانون و زور مجری و تیزبینی ناظر و حسابکشی بازرس یک جاهایی که ما نمیدانیم از هم جداست!
به عقل هوشنگخانی ما اگر از بدروزگار و سیاهیبخت مردمان، هر سه اتفاق همزمان هم رخ داده باشد، این آشقلمکار هفت جوش بازار مکاره که میبینیم، تند و تیز و شور و یله و رهاتر از آنی است که باید باشد!
خدا به دور …
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.