حرف‌های خودی و بی‌خودی با هم نه‌، با ما حرف بزنید‌!

 حرف‌های خودی و بی‌خودی با هم نه‌، با ما حرف بزنید‌!  مثل روز روشن است که هیچ ایرادی به ما ایرانی‌ها و ملک و مملکتمان وارد نیست‌، ممکن است مواردی باشد که خانه‌پُرش می‌توان به آنها ضعف که نه‌، شبه‌ضعف گفت‌! ولی همان‌ها هم به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد چه رسد به قاعده […]

 حرف‌های خودی و بی‌خودی

با هم نه‌، با ما حرف بزنید‌!

 مثل روز روشن است که هیچ ایرادی به ما ایرانی‌ها و ملک و مملکتمان وارد نیست‌، ممکن است مواردی باشد که خانه‌پُرش می‌توان به آنها ضعف که نه‌، شبه‌ضعف گفت‌! ولی همان‌ها هم به تعداد انگشتان یک دست هم نمی‌رسد چه رسد به قاعده نفوس کشور!

    یکی از این شبه‌ضعف‌ها این است که همه چیز مستقیم و غیرمستقیم و درست و غلط به سیاست وصل است و یا بهتر است بگوییم این جناب سیاست است که انگشت مبارک را در هر سوراخ‌سُنبه‌ای می‌کند و هیچ فرقی برایش ندارد فرهنگ و اقتصاد و ورزش است یا صنعت و علوم عقلیه و نقلیه‌، برای همین است که صدر تا ذیل‌مان شده سیاست و سیاست‌بازی، در مورد هرچیزی که حرف بزنی یک معارض و مخالف و شاکی پیدا می‌شود‌، هر جناح و دسته و گروه و جبهه‌ای هم که وجود دارد‌، آنقدر خط‌های قرمز و نارنجی و زرد و گُلبِهی دور و بر مسائل مختلف و خودش کشیده که اگر قید حرف زدن و اظهارنظر را به‌طور کل بزنی به‌صرفه و صلاح نزدیک‌تر است.

    البته برخی عزیزان مسؤول و وزیر و وکیل هستند که قربانشان بروم‌، کلاً در حال حرف زدنند‌، یک‌تنه‌، بی‌ترمز‌، حق به‌جانب‌، از همه چیز هم سررشته دارند‌، به قدرت خدا حرف یکدیگر را هم قبول ندارند‌، بساط تأیید و تکذیب و نقد و تخریب هم پهن‌پهن است‌، سیاست (همانی که می‌گویند پدر و مادر ندارد) در این ملک هزارهزار پدر و مادر و ننه‌، بابا و متولی و میراث‌خوار و کلی فک‌وفامیل دارد! دست روی هرکس بگذاری اشتباه نکردی‌، یا سیاست‌ورز است و اهل سیاست و یا سیاست‌زده است و مرید سیاست‌بازی و یا معجونی از این ملغمه آش شله‌قلمکار!

    آنچنان فرقی هم ندارد‌، بحث کرونا و ماسک و واکسن باشد یا آموزش و کلاس مجازی و ورزش‌، حرف از محیط‌زیست و خشکی زاینده‌رود شود یا تنظیم خانواده و غربالگری‌، همه را جوری به سیاست گره می‌زنند که گویی فرزند گمشده به آغوش مامش برگشته‌! در این میان‌، تکلیف گرانی و قیمت دلار و ریزش بورس و معیشت مردم هم که معلوم است‌، باب میل سیاست‌ورزان و حلوای تن تنانی سیاست‌بازان که اگر اینها نباشند سیاست هم پایه و اساسی نخواهد داشت!

    با همین دست فرمان پیش برویم‌، چند صباحی دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، آنقدر در حس‌وحال بازی فرو می‌رویم که به‌طور کل درک مان از مجاز و واقعیت و حقیقت و جعل‌، از بین می‌رود و دیگر نه چیزی را می‌فهمیم‌، نه کسی را قبول داریم‌، نه آنچنان که باید فکر می‌کنیم و نه آنچنان که شاید می‌شنویم‌، نه راه را می‌بینیم و نه چاه را نشان مان می‌دهند!

     از من هوشنگ‌خان می‌شنوید‌، بهتر است طومار این بساط جناح و باند و خط و نشان و دعوای حیدری نعمتی را بپیچید و به‌جای اره دادن و تیشه گرفتن با رقیب و مخالف و دشمن فرضی‌، عجالتاً بگذاریند چند کلامی‌مردم با شما حرف بزنند‌، درد دل کنند از کم وکسری و مصیبت و گرفتاری‌هایشان و از امید و آرزو و خواسته و انتظارشان بگویند‌، تا بفهمید علی‌الحساب با مردم چندچندید‌، بدهکارید یا طلبکار‌، قافیه را باخته‌اید یا حرف و عمل‌تان یکی بوده‌، همیشه طرف مردم بوده‌اید یا برخی وقت‌ها چشم در چشم و روبه‌رو! آنگاه اگر خواستید باز بروید بچسبید به همان سیاستی که هیچ کس و کاری ندارد!

 

                                                                       هوشنگ‌خان