حرفهای خودی و بیخودی وجدان را اثری هست هنوز! امروز بدی حالمان بدفرم روی زبانمان سایه افکنده و دلمان آنقدری که باید طنازی نداشته و این موضوع، نوشته و قلممان را به تلخی کشانده است، پیشاپیش بابت غمی که مینشاند پوزش میطلبیم، باشد که مقبول بیفتد! و اما بعد … برخی ما انسانها […]
حرفهای خودی و بیخودی
وجدان را اثری هست هنوز!
امروز بدی حالمان بدفرم روی زبانمان سایه افکنده و دلمان آنقدری که باید طنازی نداشته و این موضوع، نوشته و قلممان را به تلخی کشانده است، پیشاپیش بابت غمی که مینشاند پوزش میطلبیم، باشد که مقبول بیفتد!
و اما بعد …
برخی ما انسانها برای خودمان آدم شدهایم! البته نه آن آدمیکه بوی انسانیت دهد، خیر این خبرها نیست، یک مشت رمه رها در باورهای افراطی، منمهای بزرگ، خودشیفتگیهای غریب، عقاید عقبافتاده و مملو از تحجر و وامانده در عمق تاریخ که سیاهی و بوی ماندگیاش همراه با ترسی از هرگونه نقد و سؤال و تغییر، مشام هر انسان آرام گرفته بر فطرت طبیعی و آزاده و رها از قید و بند منیت و خودخواهی را چنان آزار میدهد که جز ضجه زدن بر حال بشریت روبه نابودی، راهی برایش نمیماند!
یک چیزی شنیدهایم و داستانی را برایمان گفتهاند و توهمی از خود و مراممان پیدا کردهایم، شدهایم از پاپ کاتولیکتر، از خاخام اعظم کلیمیتر و از سلف صالح، به دین اسلام غیورتر! میکشیم، میزنیم و میبریم آن هم به نام دین، احیای سنت و رسیدن به سرزمین موعود، به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این که برای جان دختران نوجوان افغان، فتوای مهدورالدمی صادر میکند و فرزندان معصوم هم کیش و آیین را به قربانگاه میبرد تا لابد الحکما… شود و دین خود ساخته، احیاء و درخت سنت قوام گیرد؟!
یک روز در عراق و شامات عدهای سوار بر افکار مسموم و عصبیتی مضموم، هرکه جز آنها فکر میکند را میکشند و میزنند و به اسیری میبرند، روزی دیگر افرادی از همان تبار ابلهان تیرهبخت سرتا پا جهالت و با قرائتی خودخوانده از آنچه به واقع درست نخواندهاند، فرزندان مردم خود را به مسلخ میبرند و در جایی دیگر در جهاد عاشقان سرزمین موعود، بمب و گلوله و آتش است که بر سر و روی مردم بینوا میبارد و آتش گرفتن مکانی مقدس را با هلهله و شادی به جشن مینشینند.
فرقی ندارد در کجای این دنیا و به اسم کدام دین و شریعتی و به کام چه مسلک و مرام و ایسمی به مردم ظلم و ستم روا داریم، هر جا حقی ناحق شود، ظالمیآزاد و رها و مظلومی در بند خفقان و ترس و اسیری باشد، جان کودکان و زنان و مردان جامعه گروگان طمعکاران به قدرت و تندرو و طالبانی و داعشی و صهیونیستی و ترامپی باشد، به اسم آزادی و احیای دین و ایجاد امنیت و مبارزه با تروریسم و دفاع از دموکراسی و هر کوفت و زهرماری باشد، وقتی رنگ خدا و بوی انسانیت و منش جوانمردی و مرام نوعدوستی و رضایت مردم در آن نباشد، جز ظلمت و استبداد و تحجر و در یک کلام دشمنی با بشریت، دستاورد و اثر دیگری نخواهد داشت.
اینکه برخی کشورها کلاً روزه سکوت گرفتهاند، برخی یکخط در میان و ترجیحی محکوم میکنند و برخی دیگر یکی به نعل میزنند و یکی به میخ و چطور شود کشوری پیدا شود که معیارش مصلحتی و بگیرنگیر نداشته باشد، از عجایب این دنیاست که همه کشورها برای حضور در شورای حقوق بشرش سر و دست میشکنند و نزدیک به ۳۰ سازمان جهانی حقوق بشری دارد و صندوق حمایت از کودکانش هفتادوپنج ساله است، ولی در هنگامه عمل آنچه به چشم میآید برهوت غربت انسانیت و آزادگی در انبوه ادعا و هیاهوی مدعیانی است که خیلی زود عرقشان به تب مینشیند و چشم میبندند و راهشان را کج میکنند.
افسوس که چشمتنگ سیاستزدگی و تعصب میرود که دودمان بشریت را بر باد دهد!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.