حرفهای خودی و بیخودی مرغی که زورش زیاد است! اینجور که بهنظر میرسد، مردم، مسؤولین و همه جمیع اهل فن مرغ و مرغداری، بعد از چند ماه زورآزمایی و سروکله زدن در جنگ مرغی! به این جمعبندی رسیدهاند که زورشان به جناب مرغ نمیرسد و بهتر است با تعیین یک قیمت نزدیک به […]
حرفهای خودی و بیخودی
مرغی که زورش زیاد است!
اینجور که بهنظر میرسد، مردم، مسؤولین و همه جمیع اهل فن مرغ و مرغداری، بعد از چند ماه زورآزمایی و سروکله زدن در جنگ مرغی! به این جمعبندی رسیدهاند که زورشان به جناب مرغ نمیرسد و بهتر است با تعیین یک قیمت نزدیک به آنچه ایشان میپسندد، همگی با هم خودشان را به کوچهچپ بزنند و همچنان مرغ در آسمان قیمتی پرواز کند و حظوافر ببرد و کسی به روی مبارک نیاورد!
اینجور برایتان بگویم که این هماهنگی بینظیر فقط در این ملک و مملکت قابل دسترسی است، آن هم وقتی مردم دیگر نفسی برای اعتراض و غُر زدن و گله و گلهگذاری ندارند، رسانههای میلی و ملی دغدغه و بازیگوشی دیگری برای خبرهای داغ و گزارشهای جنجالی و هیجانزایی پیدا کردهاند و مسؤولان و مربوطان هم زورشان به عالم و آدم میرسد به غیر از توزیع مناسب دان مرغ و پیچاندن گوش آن دسته از مرغدار و کشتارگاهچی و قطعهبند و توزیعکننده و فروشنده دورزن و ناراست و مهمتر از همه انگلهای همیشه حاضر دلال و واسطه محترم! (با این حساب فقط زورشان به خودشان میرسد!).
فقط کافی است گله و شکایتی نشود و مردم از اصلاح ناامید شده و بیخیال شوند و یا اولویتهای رسانهای عوض شود و حواسها از مرغ و بهطور کل بازار پرت شود، حضرات مسؤول هم خدا خواسته قید نظارت و مدیریت بر بازار را میزنند و خوش و خرم میروند به دنبال کارهای بزرگ و خیلی بزرگتر!
البته این بیخیالی و کیف و حال عزیزان مسؤول و سکوت و صدای گرفته مردم احیاناً چندصباحی بیشتر طول نمیکشد، بالاخره وقتی فضا باز باشد، عرصه برای شلنگوتخته انداختن شکارچیان مفتخور آماده و حاضر میشود و همین روزهاست که باز جنگ مرغی شروع شده و قیمت کهکشانی و روز از نو و روزی از نو!
در خبر است که جوجهریزی هم بنا به هزار و یک دلیل، کمیتش لنگ شده و با همین دست فرمان به ماه نمیکشد (البته آنقدر کش میآید که از ۲۸ خرداد رد شود!) که کموکسری مرغ هم بر روی بیخبری و باری به هرجهتی مدیریت بازار سوار شده و چهار نعل تمامیخطوط زرد و نارنجی و قرمز را رد کرده و احتمالاً کلاً از دسترس قشر متوسط و نیمه جاندار جامعه هم خارج شده و به خاطرهها میپیوندد!
حرف حساب هوشنگخانی ما که هیچ وقت در گوشی کسی نرفته است، اما گفتنش ضرری هم به کسی نمیزند، حالا خواه پند گیرند، خواه ملال! عجالتاً عرض میکنیم، فیالفور و ظرف همین دیروز و پریروز، مجوز واردات چند ۱۰هزار تنی مرغ را با همان ارز خوشقیمت ترجیحی صادر فرمایند تا در هنگامه کمبود دوباره و گربه رقصانی عوامل ناخلف بازار، مسؤولان غافلگیر نشده و دست خالی نمانده و موتور افزایش قیمت را با ترمز دستی مرغ وارداتی بکشند! مجوز شب عید که ظاهراً خیلی پر رنگ نبود و لب تشنه بازار را هم تَر نکرد.
البته برای هوشنگخان (خودمان را میگوییم) و جنابان مسؤولین و کلیه عوامل مرتبط بازار و ایضاً مردم همیشه در صحنه مثل روز روشن است که درد بی درمان بازار آشفته جز با نظارت و مدیریت درست درمان، به سامان نمیشود ولی چون امیدی به هنر مدیریت و نظارت نمانده است، عجالتاً نسخه واردات پیچیده میشود تا لااقل شلاق این شیرتوشیری بر سر و روی خلقا… یادگاری جدیدی به جا نگذارد!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.