سیمان هم بورسی شد!

                                          حرف‌های خودی و بی‌خودی سیمان هم بورسی شد!      بهتر است بگوییم سیمان بورسی شد‌، از بس که دستوری نشد! بله دیگه وقتی یک چیزی را با زور و ضرب قیمت برایش تعیین می‌کنیم ولی بازار راه خودش را می‌رود و کار خودش را می‌کند و باز هرچه ما سلیقه به خرج می‌دهیم و […]

                                          حرف‌های خودی و بی‌خودی

سیمان هم بورسی شد!

     بهتر است بگوییم سیمان بورسی شد‌، از بس که دستوری نشد! بله دیگه وقتی یک چیزی را با زور و ضرب قیمت برایش تعیین می‌کنیم ولی بازار راه خودش را می‌رود و کار خودش را می‌کند و باز هرچه ما سلیقه به خرج می‌دهیم و اهل مماشات و مصالحه می‌شویم و قیمت‌های دستوری بی‌مشتری را به آن قیمت‌های غیرقانونی پُرمشتری نزدیک می‌کنیم‌، باز آش همان آش و کاسه همان کاسه می‌شود‌، باید خیلی زودتر از اینها دوریالی مبارک‌مان می‌افتاد که با این دست‌فرمان کسی تَره هم برای تکلیف و دستور ما خرد نمی‌کند‌، ولی وقتی مقام صدارت و وزارت و ایضاً مدیریت و معاونت برف است و استیضاح و جابه‌جایی و دمدمی‌مزاجی بالادستی‌، آفتاب تموز‌، همین می‌شود که تا مدیر نورسیده می‌آید جا پا سفت کند و بفهمد با کی و چی‌، چندچند است و یک مَن‌ماست چقدر کره دارد‌، باید کاسه و کوزه را جمع کند و برود که برود!

    عزیزان وکلای مردم هم که قربانشان بروم یک سر دارند و هزار سودا و امورات اقتصادی بنیادی و باز تعریف و تبیین قوانین پایه‌ای برایشان اولویت دست چندم است و بخش‌خصوصی هم محلی از اعراب ندارد و ایضاً برخی هم آنقدری که نشان می‌دهند خصوصی نیستند که دل‌شان در گروی این حرف‌ها باشد و وفور امداد‌های پشت‌پرده و غیبی، جنابشان را تافته جدابافته کرده است جوری که همیشه سرکلاف سردرگم بازار و اقتصاد و سهمیه و تولید و عرضه و تقاضا‌، سفت محکم دست جنابشان است.

     به هرحال در خبر است که منبعد سیمان از قیمت‌گذاری دستوری خارج می‌شود و این بورس است که زحمت کشف قیمت را برای این کالای چند صد هزار میلیاردی خواهد کشید و قرار است همه چیز بر قاعده بازار سالم و قانون عرضه و تقاضای واقعی قرار گیرد که تولیدکننده و مصرف‌کننده ضرر و زیان نکنند و بازار هم تکلیفش معلوم و ثبات در این یک قلم جنس پایدار باشد!

    البته طبق معمول و برحسب عادت حضرات مسؤول و متولی، قطع به یقین همانند داستان خودرو و فولاد احیاناً روغن و شکر و چارصباحی دیگر شاید گندم و برنج! ابتدا منار را از جا در می‌آورند و بعد از سر بی‌مکانی‌، چاه قیمتی برای کالاها می‌کنند و در عرصات پیرایش آبرو‌، چشم منافع مصرف‌کننده بینوا را کور می‌کنند. برای همین است که ابتدا قیمت را از زیر چتر حمایت و دستور درمی‌آورند‌، سپس بساط عدم ارائه کالا توسط برخی تولیدکنندگان به بورس و اختلاف آمار اعلامی ‌تولید با واقعی و دور زدن بورس و فروش به نورچشمی‌ها و پیچاندن مچینگی و این قسم اتفاقات‌، پهن می‌شود و نه دیگر قیمت به سرجایش برمی‌گردد و نه کسی حریف بازار یله و رها برمی‌آید و این وسط کشف قیمت چیزی می‌گوید و قیمت کف بازار چیز دیگری و کلاه مصرف‌کننده است که بر باد می‌رود!

    فرقی ندارد فولاد و خودرو باشد یا سیمان و قیر و مازوت‌، تا وقتی ساختار و سازمان آنقدر کم‌وکسری و اماواگر دارد که گردن‌کلفت‌ها با ارتباط و تبصره و راهکار می‌توانند جلو چشم بورس، بیراهه بروند و توان رصد شرکت‌های کوچک‌تر هم نباشد و آنها نیز از دست بورس لیز می‌خورند سر از بازار آزاد در می‌آورند‌، نه آن قیمت دستوری رانت و دلال و سفته‌باز و مفت‌خورپرور چاره کار است و نه آزادسازی قیمت و کشف بورسی باب میل تولیدکننده حواس جمع! علی‌الحساب که این ساختار و سازمان با این دست‌فرمان‌، درست بشو نیست‌، پس عجالتاً همان قیمت دستوری را بچسبید که اسب‌سواری پیش‌کش!

                                    هوشنگ‌خان