حرفهای خودی و بیخودی کرخت شدهایم! آنقدر عقل در کلهمان هست که بفهمیم این حالت خجستگی روبه افزایش و کرختی روبه زایش، آخرین خاکریز فتح نشده توسط معضلات و مصیبتها و خبرهای بد و بدتر است که شخص شخیص خودمان و ایضاً کرورکرور خلقا… خودجوش همیشه درصحنه، پشت آن موضع گرفتهایم و اگر […]
حرفهای خودی و بیخودی
کرخت شدهایم!
آنقدر عقل در کلهمان هست که بفهمیم این حالت خجستگی روبه افزایش و کرختی روبه زایش، آخرین خاکریز فتح نشده توسط معضلات و مصیبتها و خبرهای بد و بدتر است که شخص شخیص خودمان و ایضاً کرورکرور خلقا… خودجوش همیشه درصحنه، پشت آن موضع گرفتهایم و اگر این کرختی زایل شود، معلوم نیست چه بر سرمان خواهد آمد!
روزی نیست که خبر گرانی و تورم و مرگومیر و دروغ و دغل و اختلاس و رانت و مفتخوری و تحریم و باری به هرجهتی و بیصاحب سالاری این بازار مکاره را نشنویم، خیلی از خبرها هم در پستو و اسناد و محافل و گعدهها هست که به بیرون درز نمیکند ولی از آنچه به چشم میآید، یکیک آنها را مثل شب تیره میتواند دید!
دست روی هرچیزی که بگذاری دَمبهساعت روبه گرانی است، معلوم هم نیست که مبنا و پایه حساب و کتاب چیست، به کیلو و گرم و مثقال است یا متر و یارد و سانت، به کیفیت و ماندگاری و سلامت است یا دقت و سرعت و ظرافت؟ برای رضای خدا هیچکدام از گرانیها مورد تأیید دَم و دستگاه مربوطه و اتحادیه و صنف هم نیست و راه به راه تکذیب میشود. اصلاً بعید نیست که اساساً دَم و دستگاه و اتحادیه و صنف، منباب خالی نبودن عریضه است و فقط اسم و رسم است و در و دکان و هیچ بنیبشری حاضر و در قید خدمت نباشد!
جسارتاً دیگر سنگ روی سنگ بند نیست و هرکسی کار خودش بار خودش، آتش به انبار خودش است و مردم بینوای مستأصل گرفتار در این برهوت شادی و نشاط و دلخوشی را هر روز داغی نو و ضربتی تازه میزنند.
والا ما که هوشنگخانی برای خودمان هستیم و کلی عده و عده داریم، کم آوردیم و همین روزهاست که سر به بیابان گذاشته و برویم که برویم. بقیه مردم که حال و روزشان بدتر از ما نباشد، بهتر نیست ولی معلوم نیست چرا هنوز در حرفهای مسؤولین و گزارشات متولیان و اخبار رسانههای ملی و میلی هنوز آن گلها پژمرده نشده و بلبلها آوازهخوان هستند! البته بعید نیست که این گل و بلبلی، تصویر و فیلم ضبط شده است که هر روز به مدیران و بزرگان نشان داده و در صفحه برخی رسانهها سوهان روح خلقا… شده است!
زورمان به بقیه نمیرسد، زورمان به خودمان که میرسد! بنابراین با خود قرار گذاشتیم، لااقل از حرافی و ادعا و قمپز و وعده و وعید و شوآف و گفتههای صدمن یکغاز برخی عزیزان مسؤول و مدیر، از این بهبعد نقل قول نکنیم، تحلیل و نقد و بازنشر هم نداشته باشیم، که نه خودمان آزار ببینیم و نه دیگران را عصبی و روانی!
به دیگر عزیزان رسانهای هم توصیه میکنیم، با همین دست فرمان کار را جلو ببرند، درست است که دانستن حق مردم است ولی باز نشر حرف برخیها خود ناحقی است به حقوق ملت!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.