بالاخره یخ بازار می‌شکند!

بالاخره یخ بازار می‌شکند!      نمی‌دانم ما زیادی از مرحله پرت هستیم و از غافله عقب افتاده‌ایم و یا این میل به تعطیلات و سفر رفتن و یا در خانه ماندن و بین‌التعطیلی‌ها را جستجو کردن و چهارشنبه را به آخر هفته گره زدن و از نیمه بهمن حرف از شب عید و تعطیلات زدن […]

بالاخره یخ بازار می‌شکند!

     نمی‌دانم ما زیادی از مرحله پرت هستیم و از غافله عقب افتاده‌ایم و یا این میل به تعطیلات و سفر رفتن و یا در خانه ماندن و بین‌التعطیلی‌ها را جستجو کردن و چهارشنبه را به آخر هفته گره زدن و از نیمه بهمن حرف از شب عید و تعطیلات زدن و شیرین تا ۲۰ فروردین سر کار نیامدن و هر بهانه و موضوعی را برای پایین کشیدن کرکره مغازه و کارگاه، برای خودش یک نوع بیماری تلقی می‌شود که بزنم به تخته شمار گرفتاران به این عارضه تعطیلات دوستی! اگر همه مردم این ملک نباشند‌، با اقتدار کامل اکثریت را به خود اختصاص داده‌اند! شاید هم واقعاً ما یک چیزی‌مان می‌شود که وقتی تعطیلی و نیم‌بندی و بازار یخ‌زده و مردم منتظر برای اتفاقی در آینده را می‌بینیم‌، حرص‌مان در می‌آید و فهم و درک درستی از این رفتارها نداریم؟!

    همین انتخابات دیروز هم یک داستانی شده بود‌، رسماً دو هفته آخر، کسی دل و دماغ خرید و فروش و پیگیری کارها را نداشت و علت را که جویا می‌شدی‌، می‌گفتند بگذار انتخابات برگزار بشه و ببینیم کی به کیه و تکلیف معلوم بشود‌، بعد!

من اینجا‌، شما هم همان جا‌! تا چند روز دیگر هم خبری از شکستن یخ بازار نیست و همه منتظر هستند تا ببینند حالا که فهمیدند کی‌به‌کیه‌، منتظر می‌مانند تا تکلیف اقتصاد و صنعت و بازار معلوم شود. خب برادر من تا چند ماه دیگر که قرار نیست دولت جدید بر سرکار بیاید و آن هم چند ماه طول می‌کشد تا وزیر و معاونانش‌، معلوم شود و حسابی جا بیفتد و بفهمد با کابینه و مملکت و ملت چندچند است‌، لابد تا آن موقع می‌خواهید همین رویه نیم‌بندی ا…‌بختکی را ادامه دهید؟

قانون تعارض منافع شنیده بودیم ولی این مدلش را ندیده بودیم‌، می‌دانیم وقتی که موقعیتی که منفعت شخصی افراد مدنظر این قانون در برابر انجام وظایف یا اعمال اختیارات قانونی آنان در تعارض با منافع عمومی‌قرار می‌گیرد و می‌تواند انجام بی‌طرفانه و بدون تبعیض وظایف مذکور را مانع شود، نباید به وجود بیاید و یا ادامه پیدا کند چون احتمال قیقاج و زیرآبی و امضای طلایی و قس‌علیهذا هست. اما اینکه یک نفر شخصاً به جنگ با منافع شخصی خودش می‌رود و در تعارض منافعی آشکار به‌جای چسبیدن به کسب‌وکار و تلاش و زحمت‌، دَم‌به‌ساعت و به هزار و یک بهانه که اتفاقاً همیشه حی و حاضرند‌، کسب‌وکار را رها می‌کند و به دل طبیعت و ویلا و کنج خانه می‌زند، دیگر عدم تعارض منافع نیست بلکه نوعی تعارض در عدم منافع است!

 البته اینکه در این مملکت اگر کالا و مواداولیه را نفروشی‌، سود بیشتری می‌کنی‌، وام گرفتن یک نوع کسب‌وکار موفق محسوب می‌شود و بازار سکه و ارز و طلا و رمز ارز و ماشین و خانه که در کشورهای پیشرفته دنیا برای کسب درآمد یهویی و کهکشانی‌، محلی از اعراب ندارد‌، اینجا حرف اول را می‌زند و اگر به جای اینکه صبح تا شب با مردم سر و کله بزنی و خرید و فروش داشته باشی‌، سرمایه‌ات کمتر از موقعی است که خرید و فروش را به امان خدا رها کنی و بروی برای خودت خوش‌باشی و جوج و نوشابه بزنی‌، در همچنین سرزمین عجایبی‌، باید هم نصف ۳۶۵روز سال تعطیلی رسمی‌، مناسبتی‌، پیشوازی و بدرقه‌ای و یهویی و به دلیل آلودگی و سرما و گرما و شمارش آراء و هزار و یک دلیل دیگر باشد.  

                                                                                    هوشنگ‌خان