حرفهای خودی و بیخودی صدایش، صبح در میآید! اینکه دو، سه سال پیش پول نداشتید یا به فکر نبودید و شاید هم کارهای مهمتری داشتید را نمیدانم، ولی وقتی صدای بیبرقی در آمد تازه برخی متوجه شدند که قرار نیست همه نهالهای تعلل و امروز، فردا کردن و تحریم و باری و به […]
حرفهای خودی و بیخودی
صدایش، صبح در میآید!
اینکه دو، سه سال پیش پول نداشتید یا به فکر نبودید و شاید هم کارهای مهمتری داشتید را نمیدانم، ولی وقتی صدای بیبرقی در آمد تازه برخی متوجه شدند که قرار نیست همه نهالهای تعلل و امروز، فردا کردن و تحریم و باری و به هرجهتی، زود به بار بنشیند و میوه نارس کموکسریها ممکن است تا سالها کام خلقا… را تلخ نماید و با همین دست فرمان که برویم، قاعدتاً علف هرز شوکران، میوههای آبدارتری برای ما تدارک دیده است!
مشکل آنجاست که همه چیز مثل برق و امثالهم نیست که ضعف و قدرتها، نهایتاً بعد از سه، چهار سال خودش را نشان دهد، اتفاقاً بحران و مصیبت بزرگ در همانهایی است که صدایش چندین سال و شاید چند ۱۰سال بعد در میآید که بحث آب و خاک و محیطزیست از جمله همین موارد هستند ولی وقتی یک موضوع سر راست و تکلیف معلوم و البته جلوی چشم، مثل برق دیده نمیشود، دیگر چه انتظاری از محاسبه و تدبیر برای تنش آبی و فرونشست زمین و فلاکت کشاورزان و دامدار و گرانی و تورم نبود گوشت و شیر و حبوبات و گندم و میوه؟!
همه اینها که گفتیم یکطرف ولی اصل مصیبت، جای دیگری است! آنجا که وقتی امسال باد میکاریم، ۲۰ سال دیگر باید طوفان درو کنیم، هنگامیکه آموزش و پرورش نسل آینده را همینطور یلهورها، به امان خدا رها کردهایم و هرچه کارشناسان و متخصصان داخلی و تجربههای کشورهای خارجی و دانشمندان میگویند، گوشمان بدهکار نیست، این میشود که نسل تازهبهدوران رسیده و میانسال فعلی که امورات کشور از خصوصی و دولتی تا نهادی و شبه دولتی را در دست دارد، ماحصل هنر و کفایتش میشود همین وضع نابهسامان فعلی است، خدا به داد ما و نسلی که ۱۰ تا ۲۰ سال دیگر به عرصه میرسد، برسد!
اساساً نمیدانیم در امر آموزش و پرورش با خودمان چندچند هستیم! کدام روش و سبک را میخواهیم اجراء کنیم، حتی در سطحبندی و دورههای دبستان و راهنمایی (قدیم) و متوسطه هم تکلیفمان را معلوم نکردهایم، چه رسد به سبکهای پیشرفته مبتنی بر ارتقاء توانمندی، مهارتهای زندگی و خلاقیت، که اگر برای متولیان امر حرفی از آن بزنی، انگار به اصل و اساس دانش و عقل و خردمندی بشری، توهین نابخشودنی روا داشتهای و یا با نقشه شوم و شیطانی درصدد تیشه زدن به ریشه نسل فرهیخته، متعالی و بیبدیل آینده، برآمدهای!
به هرحال وظیفه هوشنگخانی ما این بود که در این وانفسای موج پنجم کرونا و نبود واکسن و بیبرقی و کمآبی و خطونشانهای جناحی و سیاسی و برجام و افایتیاف پُر از ابهام و تحریم و تهدید، خدمت خودمان ( قبل از همه) و بعد خواننده محترم این سطور و ایضاً دیگران و آن از مابهتران متولی و طراح و عقل کل تعلیم و تربیت، عرض کنیم که دود آتش بیتدبیری سالهای قبل در آموزش و پرورش، جلو چشمها را گرفته و به سوزش انداخته و همین موضوع باعث شده آتش زیر خاکستر بیتوجهی و نبود برنامه درستدرمان و مورد اجماع اهلفن که نسلهای بعدی را خواهد سوزاند را نبینیم، خود دانید!
گفت: فردا بشنوی این بانگ را نعره یا حسرتا واویلتا
من چو رفتم بشنوی بانگ دهل آن زمان واقف شوی بر جزء و کل (مولای جان)
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.