زیر پوست پتروشیمیها؛ از عکس یادگاری تا مدیریتهای پروازی بوروکراسی نفس صنعت پتروشیمی را به شمارش انداخت سمیه مهدوی- حادثه پشت حادثه، هنوز چند هفتهای بیشتر از بزرگترین رخداد پتروشیمی ایران نمیگذشت که باز هم شعلههای آتش از گوشه کنار مخازن پتروشیمی زبانه کشید. حوادثی که دومینووار از حریق در مجمتع بوعلی شروع و با […]
زیر پوست پتروشیمیها؛ از عکس یادگاری تا مدیریتهای پروازی
بوروکراسی نفس صنعت پتروشیمی را به شمارش انداخت
سمیه مهدوی- حادثه پشت حادثه، هنوز چند هفتهای بیشتر از بزرگترین رخداد پتروشیمی ایران نمیگذشت که باز هم شعلههای آتش از گوشه کنار مخازن پتروشیمی زبانه کشید. حوادثی که دومینووار از حریق در مجمتع بوعلی شروع و با پشت سرگذاشتن آتشسوزی خط اتیلن غرب، به پتروشیمی بیستون ختم شد.
به گزارش مناقصهمزایده، رخ دادن چند حادثه پشت سر هم و در بازه زمانی یک ماهه امری نیست که بتوان به سادگی از کنار آن عبور کرد و علت و چگونگی وقوع آن را با خوشبینی به قضا و قدر ارتباط داد.
شاید در نگاه نخست این زنگ هشدارها برای اعلان خطر به سکانداران پالایشگاهها و تأسیسات نفت و گاز و پتروشیمی لازم بنظر برسد اما در واقع چه میزان این زنگ هشدارها شنیده شده و در عمل به این جریان ترتیب اثر داده شده است؟ مسؤولان تا چه حد توانستهاند با عبور از بوروکراسیها و کشیدن پلنتهای کاغذی مختلف، آمار حوادث صنعتی را پایین بیاورند و سلامت نیروهای انسانی متخصص خود را تضمین کنند؟ باید چند حادثه دیگر رخ دهد تا راهکارهای اساسی برای از بین بردن نواقص موجود در صنایع بهکارگرفته شود؟
در این میان علاوه بر موارد فوق، دو مسأله حایز اهمیت است که در لایههای زیرین آتشسوزیهای اخیر رنگ و جلوه خاصی به خود گرفته است؛ یکی از این موارد جریان مدیریت بحران در صنعت است که با بحث مدیران پروازی عجین شده بود. اما دیگری زاویهای متفاوت و فارغ از مباحث مربوط به خطاهای انسانی یا فنی در دامن زدن به سناریوی آتشسوزیها است و آن هم عکسهای یادگاری بود که با کلید خوردن حوادث، در خروجی سایتها خودنمایی میکرد؛ هریک از موارد مذکور در جای خود محل بحث و تأمل دارد که در حد مجال به آن نیم نگاهی میاندازیم.
*بحران مدیریت در صنایع نفت و پتروشیمی
در ایران از جمله موردی که به کرات با آن سروکار داریم، بحران مدیریت است. یعنی در مواقعی که باید بحران را مدیریت کنیم قضیه بالعکس میشود و مدیریت خود تبدیل به یک بحران عظیمالجثه میشود.
در حال حاضر دو رویکرد اساسی سرلوحه وزارت نفت قرار گرفته است یکی جوان گرایی و دیگری بهکارگرفتن بانوان در صفحه شطرنجی نفت، که بعضاً با اما و اگرها و واکنشهای متناقضی روبهرو شده است.
بعد از مدتها سکان پتروشیمی ایران به دست یکی از بانوان این عرصه سپرده شد، اما رخ دادن اتفاقاتی نظیر آتشسوزیها، باعث شد تا برخی با رها کردن اظهارات کارشناسانه و فنی با گرفتن انگشت اتهام به سوی جنسیت مدیر یک مجموعه بزرگ صورت مسأله را پاک کنند. در اینجا این سؤال مطرح میشود که در حوادث صنعتی سالهای گذشته چه در پتروشیمیها و چه در پالایشگاهها آیا در رأس هرمی مدیریتیشان باز هم بانوان سردمدار امور بودند که فیتیله حوادث را بالا بکشند؟! قطعاً پاسخ منفی است.
اما با نگاهی عمیقتر و موشکافانهتر باید گفت برای تشخیص سره از ناسره و خوب از بد این ماجرا، بهتر است به گزینههای فنیتری متوسل شد که شاید از دید بسیاری پنهان مانده باشد. به نظر میرسد بدنه سیستم وزارت نفت دارای مشکلات عدیدهای است که باید با واکاوی و استفاده از تجربیات موارد مشابه در سالهای گذشته و همچنین بهکارگیری نظرات کارشناسان و دستاندرکاران امر، خلأهای صنعتی را پر کرد. اما اینکه چرا تاکنون این اتفاق درحالی که آمار حوادث درحال رکوردزنی است رخ نداده، در هالهای از ابهام به سر میبرد! البته اگر از حق نگذریم دو نکته مثبت را میتوان از ابلاغیههای نفتی اخیر برداشت کرد؛ یکی توجه وزیر نفت به محدودیت مدیران پروازی و دیگری بخشنامه مربوط به ضرورت بهکارگیری HSE در صنعت نفت بود که امید آن میرود در آیندهای نزدیک تأثیر دو بخشنامه مذکور در کاهش دادن میزان حوادث صنعتی به وضوح رویت شود البته به شرط عبور از کاغذبازیهای مرسوم و تأیید و تکذیبهای موافقین و مخالفینی که معمولاً پس از صدور ابلاغیهها مطرح میکنند.
* عکسهای یادگاری با مخازن سوخته!
از ابتدای ماه گذشته صنعت پتروشیمی یک سیکل تکراری ۵ فازِی را پشت سر گذاشت.
فاز اول؛ آتشسوزی مخازن.
فاز دوم؛ قرار گرفتن ماجرای آتشسوزیها در رأس اهم اخبار (که قسمت خوشحال کننده آن شامل اخبار خوش در خصوص مهار موفقیتآمیز آتشها بود).
فاز سوم؛ گرفتن عکس یادگاری با باقیمانده مخازن سوخته و نیمهسوخته.
فاز چهارم؛ بازدید مقامات ارشد از محل حادثه.
فاز پنجم؛ وعده مسؤولان برای رسیدگی به علت و چگونگی وقوع حوادث (پرونده حادثه بزرگ پتروشیمی در حال حاضر زیر ذره بین مراجع ذیصلاح است، حال بماند که در این بین در برخی موارد اخبار ضد و نقیضی هم رد و بدل میشد که مخاطب را در سرگردانی و بلاتکلیفی قرار میداد.)
اما از میان این گذر تاریخی سومین فاز یعنی گرفتن عکس یادگاری بسیار تأملبرانگیز و درنوع خود جالب توجه است.
در این میان بد نیست گریزی به رسم و رسومات در تاریخ ایران زد که جایگاه خاص و دیرینهای در فرهنگ ما دارند. برخی از این آیین منسوخ شدهاند و دیگر به آن بها داده نمیشود اما در این میان برخی آستینها را بالا میزنند و خود آیینی جدید ابداع میکنند تا مطابق با پیشرفت تکنولوژی مراسم سنتی را به روز کنند. یکی از این رسومات پسندیده و در عین حال اعجابآفرین ثبت لحظهها به صورت عکسهای دسته جمعی و گرفتن سلفی است. به قدری ایرانیان به این رسم ارادت پیدا کردند که ضرورت حضورش کمکم به عنوان یکی از سینهای سفره هفتسین احساس میشود! سینی که سر بسیاری را به هوای گرفتن عکس یادگاری در موقعیتهایی خطرناک به باد داده است. برخی از عکسها و سلفیها بسیار جالب توجهاند و در نوع خود جنجال آفرینی میکنند مانند عکس در زیر آب، روی سیمهای برق، در قله کوه و… اما اخیراً نوعی عکس یادگاری در کشورمان باب شده که قابل توجه است. آن هم گرفتن عکس یادگاری در سونامی آتشسوزیهای اخیر است! حال اینکه چرا به فکر این افتادهایم با مخازن سوخته و نیم سوخته مجمتعهای پتروشیمی عکس یادگاری بگیریم؟ ما از آن بیاطلاعیم. حضور مسؤولان ارشد نفتی آن هم در کنار دست اندرکاران زحمتکش آتشنشانی پس از مهار حریق شاید چندان محلی از اعراب نداشته باشد. اما میتوان در این رابطه چند گزینه احتمالی در راستای ارایه چند هشدار را روی میز گذاشت تا به این واسطه بتوان از عکسها رمز گشایی کرد.
هشدار اول؛ بازگشت مجرم به صحنه جنایت
یکی از محرزترین گمانه زنیها این است که با به تصویر کشیدن مخازن سوخته به مدیران پتروشیمیها هشدار داد عامل جنایت (یعنی آتش) باز هم به صحنه جرم باز خواهد گشت پس به هوش باشید و خواب را از چشمان خود دور کنید. بانظارت بیشتر بر امور، خود و سیستم مربوط را در حاشیه امن قرار ندهید که این دست حوادث تازگیها مانند شتری شده است که امروز-فردا درِ خانه تکتک پالایشگاه و مجمتعها خواهد نشست!
هشدار دوم؛ تلنگر به شرکتهای خصوصی
حوادث اخیر وزارت نفت را برآن داشت تا تصمیمی جدی برای ملزم کردن بخش خصوصی در خصوص رعایت قوانین HSE بگیرد. اینطور که از ابلاغیه جدید وزارت نفت استنباط میشود من بعد برای شرکتهای کمکاری که به مبانی ایمنی بیتوجهی کنند از دریافت خوراک پتروشیمی محروم خواهند شد. شرکتهای پتروشیمی که کفگیرشان ته دیگ خورده و به بهانه نداشتن بضاعت مالی از زیر بار مجهز کردن سیستمشان به HSE شانه خالی کردهاند شاید با دیدن قاب تصویری مذکور متنبه شوند و این امر به مثابه درس عبرتی برایشان باشد.
هشدار سوم؛ توجه به استفاده از تجهیزات استاندارد
باید علاج واقعه قبل از وقوع کرد؛ صنایع وابسته به نفت اگر تابع استاندارد باشند، میتوان گفت در شرایط نسبتاً نرمالی فعالیت میکنند؛ اما متأسفانه این موارد تعدادشان انگشتشمار است و به گفته کارشناسان در برخی موارد استانداردهایی که استفاده میشود، شاید از استاندارد کالاهای چینی هم به مراتب ضعیفتر باشد. بنابراین اگر بستری مناسب در امر استانداردسازی تجهیزات و کالاهای مصرفی در صنعت نفت و پتروشیمی صورت گیرد آمار حوادث به مراتب پایینتر خواهد آمد و دیگر شاهد سیر صعودی تلفات مالی و جانی نخواهیم بود.
هشدار چهارم؛ زورآزمایی مقابل خارجی ها؟!
شاید هم بتوان گفت که این امر بیشتر شبیه یک مانور تمرینی بوده است که به مشتریان خارجی نشان دهیم اگر کم کاری و اهمالی در بازار پتروشیمی ایران رخ دهد حال این اهمال چه از سمت شما(طرف خارجی) باشد چه از سمت ما(بازار داخلی)؛ با خودکفایی لازم آب برروی آتش خواهیم ریخت. پس نگران نباشید! حتی اگر این مانور ۶۰ میلیون یورو برای ما آب بخورد!
در آخر باید گفت که گرفتن عکس یادگاری در چنین شرایط حساسی شاید زیاد قابل تحسین نباشد و بهتر است قدرت مضاعفتری برای رسیدگی به علل وقوع حوادث صورت گیرد. مدیران پشت میز نشین، مخازن سوخته و آتشنشانان جان برکف و خدوم زمانی حضورشان در یک قاب معنا پیدا میکند که با کوچک کردن آتشهای مهیب در حد جرقههای کوچک و سپس محو کردن همان نیمچه جرقهها، راهکارهای اساسی برای رفع ضعفها و نواقص فنی پالایشگاهها در نظر گرفته شود تا اینکه وقت صرف اظهارنظرات شعاری و یا حرکات نمادینی شود که هیچ دردی از دردهای صنعت نفت را درمان نمیکند.
یادمان باشد وقوع چندین حادثه آن هم در حالی که زمزمه اصلی محافل اقتصادی و سیاسی، تدوین و تصویب قراردادهای IPC شده و چانه زنی برای جذب سرمایهگذاران خارجی دغدغه اصلی صنعت شده است، فقط و فقط منجر به کمرنگ شدن اعتبار و توانایی پیمانکاران و شرکتهای داخلی نزد خارجیها خواهد شد که همه منتقدین در این برهه زمانی نگران توقف پروسه کاری این صنف از خصوصیها هستند.
نباید کار به گونهای پیش رود که با بلبشو شدن اوضاع در یکی از کلیدیترین صنایع اقتصادی ایران «به مرگ گرفته شود تا به تب راضی شویم»!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.