انحصار جمع شود و نه پهن!

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی انحصار جمع شود و نه پهن! وقتی می‌گویند حساب یک چیزی دو‌دو تا چهارتاست‌، یعنی اینکه راه‌حل و روش انجام کار و کلاً موضوع ساده‌تر از آنی است که فکرش را بکنید و اگر کار براساس حساب و کتاب پیش برود، کاملاً تکلیف معلوم است و هیچ کلاف سردرگمی‌ در […]

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی

انحصار جمع شود و نه پهن!

وقتی می‌گویند حساب یک چیزی دو‌دو تا چهارتاست‌، یعنی اینکه راه‌حل و روش انجام کار و کلاً موضوع ساده‌تر از آنی است که فکرش را بکنید و اگر کار براساس حساب و کتاب پیش برود، کاملاً تکلیف معلوم است و هیچ کلاف سردرگمی‌ در کار نیست!

حساب این بساط تورم افسارگسیخته و بازار یَله و رها شیرمرغ تا جان آدمیزاد و کمبود و کسری و مازاد و ملوک‌الطوائفی و هرآنچه در این ملک مشاهده می‌فرمایید‌، حسابش دودو تا چهارتایی است اما از بد روزگار‌، حساب‌های اما و اگری و پشت‌پرده‌ای و ایضاً عدم اطلاع از علم حساب و کتاب و همه چیزدان‌های همه‌فن حریف و چربی و شیرینی و حضور رانتی و باندی و دلال و بی‌برنامگی و عدم نظارت و ابهام و نبود قانون و هزار و یک چیز مربوط و غیرمربوط‌، وسط این بازار مکاره مدیریت کشور‌، آماده و قبراق هستند جز همان حساب قاعده و قانون دودوتا چهارتایی .

 آقا به جای این همه قیمت‌گذاری دستوری‌، چند فرمول قیمت‌گذاری بنویسید‌، به جای این همه بنگاه اقتصادی دولتی و شبه‌دولتی و خصولتی و نهادی و موازی‌، بحث هوشمندسازی و نظارت و کنترل و مدیریت را برعهده بگیرید و به جای توزیع دلار دولتی و انحصار و درگیری تمام وقت با صفر تا صد تولید و تجارت و اقتصاد و کسب‌وکار‌، همه چیز را جز درمان و آموزش به دست مردم بسپارید و خودتان مثل آقاها بروید آن بالا بنشینید و با نظارت و مدیریت و کنترل و تنظیم و تعدیل و بهینه‌سازی قوانین و سامانه و برنامه‌های هوشمند‌، هم ملتی را از مصیبت نجات دهید و هم خودتان را از بلاتکلیفی و سردرگمی ‌و باری به هرجهتی که آخرش جز نقص و ضعف و کم و کسری‌، عایدی ندارد!

دست روی هرچیزی بگذاری یک پایش که چه عرض کنم‌، دست و پا و سر و گردن و همه جوارحش‌، لنگ می‌زند.

از مواداولیه و هزینه‌های انرژی و بهای تمام شده و بالاسری‌های خاص و ویژه گرفته تا نحوه خرید و فروش و توزیع و سوبسید و خاصه خرجی و عطینا و حمل‌و‌نقل و نیروی انسانی‌، یک در میان مشکل و معضل است. یا وضع نهاده و مواداولیه نابه‌سامان است‌، یا قیمت تمام شده زیادی متورم است‌، یا حمل و توزیع و تقسیمش شیر تو شیر و بی‌دروپیکر، و یا از اصل و اساس و صفر تا صد در نهان و انحصار و یا در ید قدرت سوگلی‌ها و از ما بهتران است و خروجی‌اش‌، آش یک‌وجب روغن است و محصول و خدمات بی‌کیفیت و قیمت سر به فلک کشیده و ایضاً کرورکرور زیان انباشته و دست یاری به طرف بودجه و بیت‌المال دراز!

از بس کارگروه و شورا و قرارگاه و تشکل و سازمان و نهاد تخصصی و بین‌بخشی و بین‌قوه‌ای موازی و طولی و تقاطعی و راه‌راهی و چهارخانه‌ای و پیچ در پیچ راه‌انداخته‌ایم‌، از یک شام و نهار دم‌دستی حاضری هم وامانده‌ایم و همه چیز یک لنگه پا روی هواست هر چند وقت یکبار به طرفی غش می‌کند‌، یک روز مرغ و روغن و فولاد و شیر و لبنیات‌، روزی دیگر گوشت و پوشک و سیمان و خودرو و مسکن و امروز کلاهمان را بالاتر بگذاریم‌، همه چیز باهم.

برق و آب و هوا و گاز هم که هر چند وقت یک‌بار بازی در می‌آورند‌، فعلاً هم که از فرط بیکاری و همه چیز آرامی‌ و نظم و بی‌مشکلی‌، گیر داده‌ایم به اینترنت و فضای مجازی و نفس ارتباطات کاری و اجتماعی و کسب‌وکارهای خلق‌ا… .

با زدن سرنا از سر گشادش و اصرار بر آنچه درست نیست و تکرار مکررات پُرخطا و مصیبت‌زا‌، افتاده‌ایم در یک گرداب مدار بسته روبه افول!

               

                                     هوشنگ‌خان