حرفهای خودی و بیخودی گره نزنیم! اینجور که ما حساب کردیم، تقریباً هزار سال است که هر کسی در مورد گره زدن یک چیزی به یک چیز دیگر گلهگزاری و نقد و یا اعلام برائت و انزجار میکند، این وسط هم معلوم نیست که معنی و تعریف این گره زدن برای هر […]
حرفهای خودی و بیخودی
گره نزنیم!
اینجور که ما حساب کردیم، تقریباً هزار سال است که هر کسی در مورد گره زدن یک چیزی به یک چیز دیگر گلهگزاری و نقد و یا اعلام برائت و انزجار میکند، این وسط هم معلوم نیست که معنی و تعریف این گره زدن برای هر کسی چگونه است و اساساً این گره زدن با آن گره زدن و یا فیالمثل فلان گره زدن با بهمان گره زدن، توفیر و تفاوتی دارد و یا همگان اندر معنا و لفظ و حس و حال به اشتراک نظر رسیدهاند؟!
یعنی آمدیم به سادهترین حالت ممکن مسأله را بشکافیم، نمیدانیم چرا این کلاف سردرگم از کار درآمد، بگذریم، اجازه بدهید اصل ماجرا را تعریف کنیم تا شاید اینجوری شما و ما و جناب گره و جنابان گرهزن محترم و هم بقیه آحاد جامعه از سردرگمی و بلاتکلیفی دربیایند و معلوم شود بحث اوزم و عنب و انگور است یا بهکل هر کسی از ظن خود شد یار من!
برخی میفرمایند که بحث اقتصاد و زندگی مردم را با نفت گره نزنید، برخی همین را راجع به آینده جوانان و تحصیلات عالیه نقل میکنند که موفقیت جوانان خود را به دانشگاه و مدرک تحصیلی گره نزنید، آن یکی از جدایی قیمت دلار و هویج میگوید و ایضاً بیربطی کسبوکار و فضای مجازی و دیگری گره زدن برجام و معیشت مردم را بر نمیتابد و آن دیگری فرهنگ و اندیشه را بدون فصل مشترک گرهدار با درآمد و تولید ثروت در جامعه دوست دارد!
بر سر گره علم با ثروت هم که به قاعده همان هزارسال بحث و دعوا وجود دارد، برای فقر و بیپولی و پولداری و ثروتمندی، برخی گره زدن را تجویز و برخی این کار را تقبیه میکنند. داستان آب و فرونشست و سد و برق و سیمان و فولاد و ایضاً مسکن و طلا و بورس هم که گره بر گرهای شده است که بیا و ببین، جیب خلقا… هم که شده است قوز بالای قوز با همه صدر تا ذیلی که گفتیم صبح تا شب در حال گرهبازی است!
حالا چرا عدهای میگویند هیچ گرهای نباید فیمابین جیب مردم و آموزش و پرورش و ایضاً بهداشت و درمان باشد، ولی از طرف دیگر آن دولتی و رایگان و مفت و مجانی قانونیاش، سالهاست از این دیار بهطور غیرقانونی مهاجرت کرده و رفته و پشت سرش را هم نگاه نکرده است، کسی نمیداند!
هوشنگخان، خیلی تمایلی ندارد که سر مبارک جنابتان را با بحث و داستان این گره و کلاف سردرگم و کورگرههای پیش گفته و هزار و یک مورد نگفته بهدرد بیاورد، فقط همچین خودمانی و ایضاً بیرودربایسی میخواستیم خدمت مدیران و مسؤولان و رابطان و ضابطان و برنامه و قانون و طرحنویسان محترم و همچنین ملت همیشه در صحنه و آن بچهزرنگهای رانتی و باندی و دلال و سفتهباز هم از آخور و هم از توبره خور، عرض کنیم که:
چند صباحی بیخیال این گره مادرمرده و آن فعل قبیحه و شریفه! گره زدن، بشوید، اصلاً از ما میشنوید این دو را از دایره لغات معمول و ملموس و مرغ عزا و عروسی خود به کناری بگذارید، نمیشود وقتی از چیزی خوشمان نمیآید فرتی میگوییم نباید این را به آن گره زد و وقتی با کار و حرکتی، حال میکنیم اندر فواید گره و ارتباط و تعامل، دلبستگی و وابستگی آن و این قصیدههای نغز درافشانی کنیم.
آن جور که فهم هوشنگخانی ما قد میدهد، همه چیز این دنیا با همه چیز همین دنیا، گره و ربط و خط دارد و ایضاً هیچ چیز با هیچ چیز دیگر صنمی ندارد، این میزان میل و علاقه و سیاست و نفع و ضرر و جناح و باند است که از برای دکمهای، کتی میسازد، فاخر و برازند و یا ردایی میدوزد بیقواره و قناس و ناجور!
هوشنگخان
ا
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.