چهار روز امان بدهید!

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی چهار روز امان بدهید!   بالاخره دولت جوانبخت بر اریکه قدرت همچین درست و حسابی جلوس فرموده و اولین جلسات و دستورات برقرار و این‌گونه که گفته شده قرار است کار‌ها به سامان و تکلیف خیلی چیز‌ها معلوم شود. فقط از آنجا که هوشنگ‌خانی برای خودمان هستیم و فکر می‌کنیم […]

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی

چهار روز امان بدهید!

  بالاخره دولت جوانبخت بر اریکه قدرت همچین درست و حسابی جلوس فرموده و اولین جلسات و دستورات برقرار و این‌گونه که گفته شده قرار است کار‌ها به سامان و تکلیف خیلی چیز‌ها معلوم شود.

فقط از آنجا که هوشنگ‌خانی برای خودمان هستیم و فکر می‌کنیم همه منتظرند که ما حرف بزنیم و حظ‌وافر ببرند و یک روز حرف نزدن ما برابر است با لنگی کمیت یک ملک، چند دقیقه مزاحم محضر شریف با سعادتتان شدیم که چند کلامی حرف دل بزنیم که چون از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.

بگذارید اول با مقامات عالی وزارت و معاونین محترم رئیس‌جمهور، سر حرف را باز کنیم، هرچه باشد این‌ها خیلی نزدیک‌تر از من و شما دستی بر آتش دارند و یا کم‌کم با آتش میانه میدان، بیش از پیش آشنا می‌شوند و در دوران‌گذار بیش از همه باید در تب خدمت و تلاش بسوزند تا شاید فرجی شود و بساط ملوک‌الطوایفی و سلیقه بازی و بی‌دروپیکری سفره‌‌اش جمع شود.

خدمت این حضرات عرض می‌کنیم، اگر قرار است حرف از آوار‌برداری بزنید، بزنید، اگر قرار است از کار برنامه‌ریزی شده و حساب شده و زمان بر حرف بزنید، بزنید، اگر قرار است قول‌های گل و بلبلی و فضای عطرآگین بدهید و از خدمت خالصانه و بی‌وقفه بگویید، بگویید، اگر بر فرض محال دنبال شکستن کاسه و کوزه‌ها بر سر دیگری هستید، بشکنید، اگر اعتقاد به معجزه و کار برق‌آسا و مدیریت کن‌فیکونی دارید، داشته باشید، خلاصه هر چه می‌خواهد بزنید و بگویید و بشکنید و داشته باشید، ولی عرض مبارک جناب‌مان این است، این ماه عسل، زور بزند عمرش به سه چهار ماه بیشتر قد نمی‌دهد، اگر شما هم قرار است تا هزار سال دیگر از قبلی‌ها بد بگویید و هر نشدی را ریشه در گذشته و هر بلایی را دستپخت سابقون، بدانید و به دنبال گفت‌وگو درمانی و می‌شود، می‌‌شود و نگذاشتند، نگذاشتند و نشد که نشد و ما می‌توانیم می‌توانیم، باشید، این ره به منزل مقصود نخواهد رسید!

   جنابان منتقد و ایضاً مردم همیشه در صحنه و خلق‌ا… منتظر تغییر و تحول و امید بسته به ریسمان دولت مردمی و حتی آن آنور آبی و اینور آبی و آن زیرآبی‌ها هم که برایشان توفیر ندارد چه کسی بر مسند است، کار آن‌ها غش است و تخریب هم مستحضر باشند که از فردا ناله شب‌گیر و وااصفا و چه شد چه شد سر ندهید و انتظار معجزه و کار کارستانی آن هم هنوز مهر تأیید وزرا خشک نشده و جاگیر نشدن درست و درمان کابینه بر صندلی‌ها، نداشته باشید.

اگر کار هیأتی و کیلویی می‌خواهید که یکدفعه همه چیز گل و بلبل شود، در جریان باشید با این اوصاف فعلیه این ملک، علی‌الحساب اگر قصه و افسانه هم بود، جمع کردن کار، به این سادگی و یهویی‌ها و اجی‌مجی‌لاترجی‌ها نبود، چه رسد به عالم واقع و دنیای از هر طرف نگاری و پر از تهدید و فرصت و تحدید و ضعف و قوت!

  به هر حال گفتیم، گفتنی‌ها را بگوییم که فردا روز خودمان طلبکار، شاید هم بدهکار خودمان نشویم، این را هم بگوییم که لطفاً همه احاد این کشور خصوصاً دولتیان گرامی در نظر داشته باشند که واردات یک کالای اساسی به مانند گندم، از روزی که تصمیم گرفته می‌شود تا روزی که تحویل سیلو‌ها می‌شود، به قاعده به ثمر نشستن یک شکوفه سیب و سرخ و آبدار شدنش زمان می‌برد. حالا اینکه شما می‌فرمایید «زدیم» دلیل بر آن نمی‌شود که ما هم بگوییم «زد»!

  

                               هوشنگ‌خان

                  ا