حرفهای خودی و بیخودی انگار دیگر قبحی ندارد! اینکه فیالمثل مسؤولی فرمایش کند که در زمستان خاموشیها برمیگردد یا اینکه دیگری بفرمایند که با کمبود گاز روبهرو خواهیم بود و یا گرامی مدیری از ورود ناگریز موج جدید کرونا صحبت کند و عزیزانی از باز و بسته و ترکیبی و اقتضایی بودن […]
حرفهای خودی و بیخودی
انگار دیگر قبحی ندارد!
اینکه فیالمثل مسؤولی فرمایش کند که در زمستان خاموشیها برمیگردد یا اینکه دیگری بفرمایند که با کمبود گاز روبهرو خواهیم بود و یا گرامی مدیری از ورود ناگریز موج جدید کرونا صحبت کند و عزیزانی از باز و بسته و ترکیبی و اقتضایی بودن مدارس، هر روز یک سخن تازه بگویند و فردا روز، چیز دیگر و…، یا آن بر مصدر معاونت نشسته از چندین و چند میلیون واکسن داخلی تیر و مرداد و چند ۱۰ میلیونی شهریور صحبت کند و اتفاقی نیفتد.
بحث مرغ و تخممرغ و سامان دادن بازار میوه و مسکن تا برسیم به این طرح به اصطلاح صیانت و آن آزادسازی واردات خودرو و همین دستفرمان را بروی تا برسی به همان داستان بُزک نمیر بهار میاد و یا عبارت تکلیف معلوم کن و فصلالخطاب همینه که هست، خودت بمال! همهاش زیر سر این جناب قبح است که چند وقتی است که از انظار مخفی و شاید هم متواری شدهاند!
قبلترها، بهواسطه یک کموکسری و عیب و ایراد و اتفاق و پیش آمد یا قول و وعده عملی نشده و حرف غیردقیق و خدای ناخواسته ناراست، زمین و زمان شاکی میشدند و از گوینده و مرتکب و باعث و بانیاش، کمتر از عذرخواهی و استعفاء نمیخواستند و مثالهای مسؤولین ژاپنی بود که بر سر ایشان آوار میشد تا خوب بفهمند که وقتی که اشتباه میکنی باید پای آن بایستی و شرمنده روی خلق بوده و عطای مسؤولیت را به لقای کمکاری ببخشی و بروی.
آنقدر برخی مدیران و مسؤولان ممارست و اصرار فرمودند و مدلهای مختلف کموکاستی و فشلی و بینظمی و باری به هرجهتی و حرف تو هوایی و کترهای و قسعلیهذا را به ثبت رسانده و تحویل مردم دادند که مدتهاست کسی انتظار استعفاء و ندامت و پشیمانی ندارد، خانه پُرش میگویند، محض خالی نبودن عریضه و ظاهر هم که شده یک عذرخواهی صوری بفرمایید تا دل ما خوش شود! ولی از آنجا که انگار برای برخی حضرات، داستان همینه که هست بدجور جا افتاده است، استعفاء و عذرخواهی پیشکش، همچین براق و چشم در چشم و در کمال متانت! خبر از قطعی و کم و کسری و عدم کنترل و نظارت میدهند و قولهای صد من یک غاز فرمایش میکنند و اگر فرصت و فضا باشد، لابد دور افتخار هم میزنند و در انتظار مدال و لوح و نشان کفایت و درایت و هنرمندی و همه چیز تمامی هم هستند! که امر بر خلقا… بینوا هم مشتبه شده است که لابد دوره زمونه عوض شده و ما توقعات بیجا داریم!
ایکاش، یک دوره فشرده بازخوانی فصلهای سوم و نهم قانون اساسی را برای مسؤولان و مدیران برگزار میکردند، تا برخی مدعیان خدمت در رابطه با حقوق ملت و وظایف خود آگاه میشدند و دست آخر هم التزام میدادند که منبعد براساس مُر قانون، کار و فعالیت و حرکت کنند و نگذاشتند و نمیشود و من نبودم دستم بود و کار خودشونه و دستهای پشتپرده و مافیا و ایضاً مصلحت و ملاحظه و صلاح و پیچ تاریخی و شرایط خاص و مقطع حساس کنونی و اولویتها و هزار و یک ادله و توجیح برای خود نتراشند و همچنان بر مسند بنشینند و از خدمت کردن و تعهد به مردم و تخصص در مسؤولیت و ادای دین و وظیفه و ولی نعمت بودن مردم، قصیدهها بسرایند!
هوشنگخان
ا
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.