قاچ زین را بچسبیم!

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی قاچ زین را بچسبیم!    در خبر است، شخصی مدت کمی‌سوارکاری آموخته بود ولی سخت به خود مغرور بود و اصرار بر آن داشت که  در فن سوارکاری عامل شده و انکار مربیان سودی نداشت،  به همین منظور و جهت آزمایش وی‌، اسبی نیمه‌چموش را آورده و او را گفتند […]

                 حرف‌های خودی و بی‌خودی

قاچ زین را بچسبیم!

   در خبر است، شخصی مدت کمی‌سوارکاری آموخته بود ولی سخت به خود مغرور بود و اصرار بر آن داشت که  در فن سوارکاری عامل شده و انکار مربیان سودی نداشت،  به همین منظور و جهت آزمایش وی‌، اسبی نیمه‌چموش را آورده و او را گفتند سوار اسب شو و به تاخت برو تا ببینیم چند مرده‌حلاجی‌، مرد از همه‌جا بی‌خبر وقتی اسب سرعت گرفت و چهارنعل به پیش می‌رفت دید که اسب هرازگاهی جفتکی می‌پراند و چموشی می‌کند برای همین کنترل خود را آرام آرام از دست داد و هرچه به او می‌گفتند قاچ زین را بچسب تا سقوط نکنی‌، نمی‌توانست و به سمت دم اسب پرتاب شد و دست انداخت و محکم دم اسب را گرفت و همین‌طور که در هوا معلق بود‌، برای آنکه نمی‌خواست غرورش را زیر پا بگذارد فریاد می‌زد‌، من این اسب را تمام کردم‌، اسبی جدید برایم مهیا کنید!  

روزگار آموزش زبان غیرفارسی هم در آموزش و پرورش ما هم بر همین سیاق است‌، برای نمونه نمی‌توانی یک نفر را در این چندین و چند ده پیدا کنی که بعد از دیپلم و به‌واسطه آموزش‌های مدرسه‌، به زبان انگلیسی یا عربی مسلط که هیچ‌، حتی به‌صورت نیم‌بند بتواند کجدار و مریز کار خودش را راه بیندازد و دو کلام حرف بزند‌، بشنود و یا لااقل خوب بفهمد!

حال با این سابقه مشعشع در آموزش زبان عربی که اساساً بخش زیادی از آن با زبان فارسی این زمانه مشترک است و آن زبان انگلیسی که صدها کلمه و عبارت آن در زبان محاوره‌ای ما و خصوصاً پس از نفوذ بیشتر اینترنت در جامعه‌، وجود دارد‌، و اینکه عملاً راه و رسم آموزش را درست نپیموده‌ایم و هرچه زده‌ایم به در بسته بوده است‌، بزرگان تصمیم به تحول بنیادی گرفته‌اند و قرار است آرام‌آرام و علی‌الحساب به‌صورت آزمایشی و پایلوت‌، فرش قرمز زیر پای زبان فرانسوی و آلمانی انداخته و این زبان‌ها هم در دوره شش ساله دوم تدریس شود!

البته اینکه فعلاً معلم و استاد در این زمینه یا خیلی کم داریم و یا اصلاً نداریم‌، تقریباً هیچ آشنایی و قرابتی در بین مردم ما با این دو زبان وجود ندارد‌، میزان نفوذ این زبان‌ها خصوصاً آلمانی در بین کشورهای جهان‌، با انگلیسی قابل مقایسه نیست‌، عملاً روش تدریس و آموزش زبان عربی و انگلیسی ناکارآمد بوده و با همین دست فرمان وضعیت آن دو زبان دیگر فاجعه‌بارتر می‌شود و کلی اما و اگر دیگر‌، ظاهراً برای تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران‌، آنقدر مهم نبوده و عزم را جزم کرده‌اند که آزموده را باز بیازمایند و به جای آنکه کار قبلی را سامان داده و آن را به سر منزل مقصود برسانند‌، کار جدید و پروژه‌ای نو را کنار آن اضافه کرده‌اند تا گره کور‌تر و سر کلاف گم‌تر شود!

هوشنگ‌خان اطلاعی از اینکه آیا پشت‌پرده، ربطی به جیب و سود برخی هم دارد یا این تصمیم فارغ از انتفاع و رانت جدید است‌، ندارد ولی فهم نیم‌بند ما می‌گوید که حکایت آن اسب سوار  که فریاد می‌زد این اسب را تمام کردم‌، نشود و  خداناخواسته‌، موضوع دلی و احساسی و شاید هم حساب رقابت و روکم کنی و نمی‌دانم صرف فعل ما می‌توانیم و همینه که هست‌، نباشد.

متولیان مربوطه، از من می‌شنوید‌، حواس‌ها را بدهید به درست کردن روش و سبک آموزش و ارتقای توان و دانش معلمان و اساتید زبان‌های عربی و انگلیسی و جان تازه‌ای در این کالبد قدیمی ‌و کهنه بدمید،  بهبود مستمر را سرلوحه کار خود قرار دهید‌، چند سال دیگر، هم خودتان‌، هم دانش‌آموزان و هم مردم‌، از نتایج دلچسب و شیرین آن حظ‌وافر ببرند. آنگاه به آموزش زبان چین و ماچین و فرانس و پروس و گل و جرمانی بیندیشید!

 

                 هوشنگ‌خان