حرفهای خودی و بیخودی سالار باش و بتاز! خیلی سخت نیست بفهمیم که حال و روز ورزش کشورمان بهتر از ۱۰ سال پیش نیست و از اتفاق سیر عقبگرد و قهقرا را در بسیاری از رشتهها طی کردهایم، جالب است که فهمیدن دلیل اینکه چرا در اینجا ایستادهایم نیز خیلی سخت نیست و […]
حرفهای خودی و بیخودی
سالار باش و بتاز!
خیلی سخت نیست بفهمیم که حال و روز ورزش کشورمان بهتر از ۱۰ سال پیش نیست و از اتفاق سیر عقبگرد و قهقرا را در بسیاری از رشتهها طی کردهایم، جالب است که فهمیدن دلیل اینکه چرا در اینجا ایستادهایم نیز خیلی سخت نیست و این جور که بهنظر میرسد عزیزان مشغول در ورزش کشور از مدیران و مسؤولان گرفته تا مربیان و ورزشکاران، یا توجهای به این موضوع ندارند و یا محلی از اعراب برای تغییر و تحول برایشان نمانده است! البته برخی هم به این موضوع توجه ویژهای داشته و سفت و سخت مراقبند که این شرایط، به همین منوال به پیش رفته تا منافع و سالاری عدهای حفظ شود. مدال و افتخار و رشد رنکینگ و نشاط و انگیزه جوانان یک کشور و… کیلویی چند؟!
دوستی قول نیم بندی داده است که حرف هوشنگخانی ما را به گوش مقام عالی وزارت ورزش و جوانان برساند، وزیری که در وزارت تازه وارد است و در ورزش کهنهکار و پیشکسوت، البته این گرامیدوستمان تبصرهای هم داشتند که اگر وزیر نشد، معاون یا مدیر دفتر و دستکم مدیر کل استانی و نهایتاً دربان ورزشگاه تختی اصفهان را از افاضات فدوی، مطلع میفرمایند!
خواستیم خدمت تازهرسیده عرض کنیم که حضرت اجل بهتر از بنده میدانید که در ورزش کشورمان قاعده و قانون و چارچوب کاری و اختیارات که در حال اجراست با آنچه بر روی کاغذ نوشته شده است تومانی هفت صنار توفیر دارد و نه قانونش بر مُر است و نه قاعده و چارچوبش بر نَص، جسارتاً ورزش کشورمان پُر از سالار شده است، البته این سالاری در همه جا یک جور نیست که اگر بود باز هم میتوانستیم بگوییم با قانون نمیخواند ولی با عرف میخواند!
زور و پول و اعتبار و حامی و جناح و باند و طرفدار همه در این سالارشدنها اثر دارند، در جایی بازیکنسالاری موج میزند، در ورزشی دیگر مربیسالاری غوغا میکند، آن طرفتر اسپانسر سالار است و در فدراسیونی رئیس از همه سالارها سالارتر! وضعیت جوری شده است که یا باید سالار باشی و حرفت را به کرسی بنشانی و بقیه را به تمکین و اطاعت مجبور کنی و همه به ساز شما حرکات موزون بزنند و یا پیرو باشی و مطیع تا اموراتت بگذرد و با سالار شاخ به شاخ نشوی، و اینکه قانون و اخلاق و قاعده و اصول فنی چه میگوید، مربوط به قصهها و کتابهاست و در خیلی از جاهای این ورزش، جایی ندارد، فیالمثل سرمربی فلان باشگاه، سالار است، پس زورش به تغییر بازیکن و سرپرست و حتی مدیرعامل میرسد، در جایی دیگر بازیکن هنر دارد که فدراسیونی را به تصمیمیبر وفق مرادش مجبور کند، رئیس فدراسیون که سالار باشد، خط و نشان و ریخت و پاش و قلع و قمع و رکود و شکست است که فوران میکند، فقط وای به روزی که از قضا دو یا چند سالار زیر سقف یک رشته ورزشی جمع بشوند که گویند ۱۰ درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمیهرگز، آن وقت است که فتنه تکسالاری تمام میشود و نزاع سروران آغاز!
به هرحال خواستیم عرض کنیم که اگر میخواهید این ورزش نفسش چاق شود و مدالهای قارهای و جهانی و المپیکی را صید کند و این بساط ملوکالطوایفی و بعضاً بزن بهادری، تعطیل و جمع شود، تکلیف صدر تا ذیل ورزش را با قانون و قاعده و اخلاق، معلوم کنید، اگر هم لازم شد چند نفر را نقرهداغ فرمایید تا حسابی جا بیفتد این بار کُت تن چه کسی است و آن جز قانون نیست…
آن وقت ما میگوییم عزت زیاد پهلوون!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.