حرفهای خودی و بیخودی مدیریت حرف حساب زن! اوایل امسال به خدمت مسؤولان و عزیزان مدیر و خصوصاً دولت فخیمه فقید عرض کردیم، یک واحدی، مدیریتی و یا حتی معاونتی راه بیندازید که منبعد مردم بتوانند حرف حساب را از زبان این مرکز خبرپراکنی بشنوند! منظورمان از مسؤولان و عزیزان، کل نفوس و […]
حرفهای خودی و بیخودی
مدیریت حرف حساب زن!
اوایل امسال به خدمت مسؤولان و عزیزان مدیر و خصوصاً دولت فخیمه فقید عرض کردیم، یک واحدی، مدیریتی و یا حتی معاونتی راه بیندازید که منبعد مردم بتوانند حرف حساب را از زبان این مرکز خبرپراکنی بشنوند! منظورمان از مسؤولان و عزیزان، کل نفوس و ابواب جمعی از رئیس و وزیر و وکیل و معاون گرفته تا مدیر و سخنگو و ضابط و رابط و قاضی، چه آنهایی که جزء منابع موثقی هستند که نمیخواهند نامشان فاش شود و چه آنهایی که میخواهند نامشان فاش شود و حتی همه کسانی که برایشان مهم نیست چیزی فاش شود یا نشود!
نمیدانم چرا اینجوری شده که وقتی در برخی دستگاههای دولتی و مجلسی و قضایی تا نهادی و خصوصی و خصولتی، اتفاقی میافتد و یا اقدام و تصمیمی گرفته میشود، صدجور حرف و حدیث و نظر از آن سازمان اعلام میشود، روابطعمومی چیزی میگوید، سخنگو چیز دیگر، مسؤول ارشد سخنی و منابع موثق، حرفی! آخر کار هم معلوم میشود که اصل قضیه داستانی بوده و فرمایش حضرات، قصهای دیگر! البته نه اینکه خدایناخواسته کسی به عمد دروغی گفته و یا قصد پیچاندن و سنگقلاب کردن مردم را داشته باشد (زبانمان لال!)، بلکه از باب مصلحت و ملاحظه و یا بهخاطر شرایط خاص و عبور از تنگنای حساس تاریخی و مدیریتی و اینجور ادله محکم نخنما که روی سنگ بگذاری آب میشود! یا همه چیز را نگفتهاند یا راست راستش را نفرمودهاند و یا اینکه پیاز و سیرداغش را پُرملات و شاید هم زیر را رو و رو را زیر گفتهاند، همین!
بگذریم … فعلاً بحث هوشنگخانی ما به دلیل و برهان این شیر تو شیری اطلاعرسانی و شفافیت نیست، مسأله این است که وقتی درب یک سازمان و نهاد و وزارتخانه همواره بر همین پاشنه چند منبعی نیمبند پا درهوایی بچرخد، چیزی میشود مثل همان جناب چوپان محترم راست نگو! که اگر قابل اعتماد و کاربلد و بهدردبخور نبود بر مسند گلهداری قرارش نمیدادند ولی خود تیشه به ریشه اعتماد و امید و همداستانی خلقا… زد و شد آنچه نباید میشد!
به هر حال برای آنکه خیلی هم مطلب طولانی نشود پیشنهاد میکنیم، مجموعههای محترم چند صدایی اگر بنابر همان مصلحت و ملاحظات خاصه و عبور از شرایط اضطرار و جلوگیری از نگرانی یا خوشحالی زیاده از حد مردم و ایضاً خودی و غیرخودی کردنها، همچنان مرغشان یک پا داشته و میل مبارکشان به یکدستی و روراستی، نمیکشد! لااقل یک مدیریتی، معاونتی، واحدی، چیزی به نام حرف حساب زن، راهاندازی نمایند و منبعد، پس از آنکه به همه اهداف استراتژیک خود در چند صداسی و شُل کن سفتکنهای سیستماتیک! رسیدند، مدیریت نوبنیاد پشت تریبون تشریف بیاورند و حرف حساب و درستدرمان و بیشیلهپیله و سیاست نزده را به اطلاع ملت گرفتار به دست حضرات برساند! لااقل اینجوری حرمتها باقی میماند و در هنگامه گرگزدگی، مردم پای کار میآیند و دستشان را خواهند گرفت!
البته اگر قرار است پس از چهارصباحی که خلقا… روی حرف این واحد جدید، حساب باز کردند و روی دیوار معاونت نوپا یادگاری نوشتند، مسؤولین همین کورسوی امید را هم تبدیل کنند به ارباب حلقههای پیچشی و زیر و روکشی و یکی به نعل و یکی به میخ، عجالتاً و البته التماساً و بالاغیرتاً سنگ بنای این واحد جدیده را از همین اول نگذارند و فیالمجلس، بیخیال حرف حساب زدن مصلحتی شوند.
البته مسؤولین آن ایام که برخی از آنها همچنان بر مسند هستند برخی قوه به قوه شدند و برخی آرد خود را ریخته و الک را آویختهاند، بهطور هماهنگ و دستهجمعی، هیچ ترهای برای سخنان و توصیههای حکیمانه این حقیر، خرد نکردند. امید است اینبار گوشه چشمی داشته باشند…
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.