سفره‌های کوچک نایاب!

 حرف‌های خودی و بی‌خودی سفره‌های کوچک نایاب!    خاطره هم خاطره‌های جدید! همین شش ماه و یک سال و سه سال پیش، روزهایی که سفره‌ای بود که روز به روز کوچک‌تر می‌شد و چه می‌دانستیم که روزی همین کوچک شدن سفره هم برایمان می‌شود خاطره و حسرت جگرسوز! بگذریم قصد چزاندن خلق‌ا… را نداریم، گفتیم […]

 حرف‌های خودی و بی‌خودی

سفره‌های کوچک نایاب!

   خاطره هم خاطره‌های جدید! همین شش ماه و یک سال و سه سال پیش، روزهایی که سفره‌ای بود که روز به روز کوچک‌تر می‌شد و چه می‌دانستیم که روزی همین کوچک شدن سفره هم برایمان می‌شود خاطره و حسرت جگرسوز!

بگذریم قصد چزاندن خلق‌ا… را نداریم، گفتیم برای تلطیف فضا و انبساط خاطر خوانندگان یک خاطره‌بازی کرده باشیم، اینجوری زهرمارمان شد!

  به هرحال تلاش بسیار مسؤولان و تورم مضاعف قیمت‌ها، توانستند معضل کوچک شدن سفره‌ها را برای همیشه حل نموده و در حال‌حاضر سفره‌ای در سطح خانه‌ها پهن نمی‌شود که کسی بخواهد نگران کوچک یا بزرگ شدن آن باشد، حتی جناب سفره پلاستیکی هر متر مفت تومان، با جهش‌های قیمتی پی‌وی‌سی تماماً تولید پتروشیمی‌های داخلی که تولید و قیمتش هیچ خط و ربطی به تحریم و خارجه ندارد، چنان کیا و بیایی پیدا کرده است که قاطبه خلق‌ا… از خیر خریدش گذشته و آرام‌آرام با از رده خارج شدن سفره‌های مورد استفاده، شاهد بازگشت سینی‌های بزرگ و حتی مجمع‌های قدیمی در انباری‌ها خاک خورده، به جای سفره (بخوانید هرکو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش) هستیم که از اتفاق هیچ خرابی و پارگی و از دور خارج شدن هم ندارند و عمر مفید استفاده‌شان فیری تایم است!

  کار به جایی رسیده است که هرکسی بتواند از پس مخارج یومیه خورد و خوراک و اجاره سر ماه برآید، شق‌القمری کرده است برای خودش، دورهمی و میهمانی دادن و پوشاک و درمان و تعمیر وسایل خانه و ماشین و تفریح و مسافرت و این قسم چیز‌‌ها هم که اگر بشود با وام و قرض و بازخرید و ارث پدری و پیدا کردن چاه نفت و گنج، میسر می‌شود. معلوم هم نیست که جنابان مسؤول در حال زدن کدام گل به سر خلق‌ا… هستند که قیمت‌ها لحظه‌ای بالامی رود و کسی هم خم بر ابروی مبارک نمی‌آورد.

  این‌‌ها که عرض کردیم وصف حال طبقه متوسط روبه مرفه بود که تقدیم حضورتان شد، احوال اکثریت کارگران غیررسمی و روزمزد و آنهایی که کار درست درمانی هم ندارند و یا به‌خاطر تورم و نوسان قیمت‌ها و کرونای گور به گور شده و قاچاق و واردات، کسب و کار خود را از دست داده و یا در لیست تعدیل نیرو قرار گرفته‌اند، حال و روزشان مانند مرغ نیم‌‌بسمل است که در برزخ زندگی و بی‌تدبیری‌ها گیر کرده و خود را به در و دیوار می‌زنند برای کسب یک لقمه نان حلال و شرمندگی پیش خانواده که شده است سهم هر روزه آن‌‌ها از تمامی نعمات و معادن و منابع و شعار و ادعاهایی که مثل نقل و نبات در این کشور ریخته است!

  بنابر وظیفه هوشنگ‌خانی که داریم (شرح وظایفی که خودمان تجویز کرده‌ایم!) خواستیم خدمت بزرگان و مربوطان و مدیران عرض کنیم که جسارتاً حواستان شش‌دانگ جمع باشد که جناب مسؤول و مکلف زیر مجموعه و خدای ناخواسته و به‌صورت ناخودآگاه، خود جنابتان، برنامه و اقدام سعی و خطایی و ببینیم چه می‌شود و سنگ مفت گنجشک مفت و ایضاً احساسی و متکی به نظر و میل شخصی و تجربه نشده، انجام نداده که وقت تنگ است و اعمال بر زمین مانده بسیار و جایی برای لغزش و اشتباه و کارآموزی نیست!

     

                               هوشنگ‌خان