دلار دولتی برود، چه میماند؟! در خبر است که وکلای مردم در حال خواندن غزل خداحافظی در گوش دلار ۴۲۰۰ تومانی هستند تا این جناب ترجیحی! از ابتدای سال آینده آن را زیر لب زمزمه کند و برود که برود! و از همین حالا کمکم خودش را مهیای رفتن کند، هرچند بودن و ماندنش […]
دلار دولتی برود، چه میماند؟!
در خبر است که وکلای مردم در حال خواندن غزل خداحافظی در گوش دلار ۴۲۰۰ تومانی هستند تا این جناب ترجیحی! از ابتدای سال آینده آن را زیر لب زمزمه کند و برود که برود! و از همین حالا کمکم خودش را مهیای رفتن کند، هرچند بودن و ماندنش آنقدری که بر روی دستورالعمل و بودجه و مقررات و ابلاغها اثر گذاشته بود بر روی بازار و قیمتها اثر نداشت و از همان روز اول اختراع، آنقدرها پشمی به کلاهش نبود و اگر هم بود، زور و ضرب اهالی سفته و رانت و پیچ و دوربرگردان، هنر و کفایتشان بیش از این بچه ناخواسته سرراهی بود!
به هرحال قرار است سال آینده به جای دلار چند نرخی قدونیم قد و دراز و کوتاه، شاهد حضور یک سرو خوشتراش بلند بالا باشیم که لااقل به قاعده سه، چهار برابر این دلار دولتی نحیف، به آسمان نزدیکتر است و بیم آن میرود آنقدر سر به هوا بماند که کلاً همین نیمبند هنر بازارداری و کنترل قیمت و دلخوشی خلقا… مجاور و نزدیک و زیرخط فقر برود کنار دست همه خاطرات ارزانی و بازار به سامان و رونق و دلخوشیهای روزی روزگاری!
لااقل هزار سال است که متخصصان، پرچم تکنرخی بودن دلار را برافراشته و به یاد همه فواید و اثرات آن سینه میزنند و دلار و ارز چند نرخی را چوب لایچرخ اقتصاد و بازار و معیشت خلقا… و پشتپا به کمیت صنعت و تجارت میدانند، اما هر چند سال یکبار به جای آب رفتن خانواده عائلهمند دلار، نورسیده جدیدی رونمایی شده و پا به عرصه میگذارد که البته در این چند سال اخیر با همت حضرات سنا و نیما و ترجیح و فردا و آزاد، دستکم یک گروهان نرخ دلار پیدا کردهایم که بزنم بهتخته یکی بهتر از یکی دیگر اهل مبارزه و تنش و جنگ نامنظم و ایضاً دمدمیمزاج و احساسی و نوسانی هستند!
اما اینکه از یکطرف قرار است از آفتاب عید سال آینده، شاخ شمشاد نورسیده بشود پای ثابت نرخ تسعیر و حساب و کتاب حقوق ورودی کالاها و همه چیز بر شاخ ایشان بچرخد و از طرف دیگر ظاهراً فرمودهاند که قرار نیست کالایی گران و کم و نایاب شود و ایضاً همه اینها از برای رضایت و تکریم مردم است و هرچه این وسط گیر دولت بیاید یکراست صرف معیشت و رفاه و حال و حول خلقا… میشود و این قسم حرفهای خوشگل ویترینی دلربا! با خودمان گفتیم اگر قرار است با محبت و لطف علیحده به جناب ارز، موجبات سربه هوایی و نوسان و حبابی و صعودی شدن ایشان را فراهم کنیم و بازار را میهمان موجهای زیبای آسمانخراشی کرده و بعد از آن، هرآنچه این وسط عاید شد به خلقا… بیجیب و سفره برگردانیم تا معیشت ایشان به کل منقطع نشود و روزگار کجدار و مریز خود را سپری نمایند، خوب چه کاری است، از اول بیخیال مهر و محبت به ارز و رشد و رویش آن شوید تا کمتر نیاز به دست نوازش پدری بر سر مردم گردد!
آنکه اسمش دلار دولتی بود و قیمتش یکبهپنج دلار آزاد طعم تلخش روزگار مردم را سیاه کرد، اینکه از همان اول لب مرزی و لب تیغی است! وای به اینکه به هنر بیتدبیری و عدم نظارت آراسته شود، ماحصلاش شرنگ است و شوکران! خود دانید … .
ای نرخ! تو جمال آن مهرانگیز
آراستهای به سنبل عنبربیز
گویند نترس! این همان است که نیست
این حکم چنان بود که کجدار و مریز(۱)
هوشنگخان
(۱): خیام با کلی جرح و تعدیل!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.