حرفهای خودی و بیخودی آب را، آب نکنید! از وقتی که جناب سهراب سپهری فرمودند که آب را گل نکنید، معلوم بود که خبرهایی شده و ایشان هم زودتر از ما فهمیدند و هم خبرش را با طبع لطیف خود دادند که حواسمان جمع باشد، که در فرودست انگار کفتری میخورد آب یا […]
حرفهای خودی و بیخودی
آب را، آب نکنید!
از وقتی که جناب سهراب سپهری فرمودند که آب را گل نکنید، معلوم بود که خبرهایی شده و ایشان هم زودتر از ما فهمیدند و هم خبرش را با طبع لطیف خود دادند که حواسمان جمع باشد، که در فرودست انگار کفتری میخورد آب یا در بیشهای دور، سیرهای پر میشوید، یا در آبادی کوزهای پُر میگردد. خدایش بیامرزد.
البته ظاهراً با مدیریت و خردمندی بیبدیل اولیای امر، کار از گل و شل گذشته است و همان گلشدهاش نیز در حالحاضر غنیمت است و کیمیایی شده برای مردم و زمین و دام و محیطزیست تشنه بیآب!
البته برخی هم با هنرمندی بیبدیل خود و ایضاً لجبازی تاریخی با متخصصان و صاحبنظران، آب شیرین گوارا را شور کرده و در وسط چشمههای زلال و شیرین زاگرس، دریایی تلخ و شور به کشور هدیه دادند، ندیدنی! دستمریزاد…
اینکه زایندهرود و هامون و بختگان و کارون و گاوخونی و هورالعظیم و صدها رود و نهر و تالاب و دریاچه را با همتی بلند و کمنظیر از آب آبی روش به خاک سیاه تیره نشاندیم، کم هنری نیست، اما اینکه با یک تیر بیخردی و کار کیلویی و کترهای، در عصر الکترونیک و دورهای که آبشیرینکنها آب دریا و اقیانوس را برای کشاورزی و مصرف مردم، مطبوع و گوارا میکنند، بزرگترین آبشورکن جهان را بسازیم و صدها هزار هکتار زمین بیزبان را شورهزار کرده و مردم را آواره و سرگردان کنیم، کاری است کارستان و هنری است در حد اعجاز!
علیالحساب خواستیم به حضرات مسؤول و متولی عرض کنیم که حالا که هرچه در این چند ۱۰ساله کاشتیم، محصول شده و آماده برداشت که آنکه باد بکارد جز طوفان درو نخواهد کرد و همگان فهمیدهاند که آب با همه نرمی و شلی و بیآزاری و مهربانی، اگر نباشد، جز درد و رنج و دربهدری و عصیان و نابودی میوهای ندارد، برای یک بار هم که شده پای سخن بزرگان و استخوان خُردکردهها بنشینند، حرف تخصصی و علمی و راهحل درست و درمان و تجربههای دیگر کشورها را کنار هم بگذارند، برنامه و نقشهراهی که به تأیید و امضاء اهلفن رسیده است را سند بیبرو بَرگرد بالادستی و لازمالاجرایش کنید و قائله آب را در سیستان و خوزستان و اصفهان و چهارمحال و دیگر استانهای کشور برای همیشه بخوابانید.
میدانید که علیالحساب، این مصیبت عظمی و دستپخت چندین و چند ساله و غم و غصه کشاورز و دامدار و مردم، گریهکن نمیخواهد و پای این آب به خاک نشسته و خاک از نفس افتاده و مردم به زمین گرم خورده، باید ایستاد و پس از آنکه آبها از آسیاب افتاد، همه چیز را به امان خدا رها نکنید تا باز روزی دیگر و داستان و فاجعهای غیر بازگشت، دیگر از راه برسد!
از هوشنگخان میپرسید، قبل از هر چیز سفره این بساط ملوکالطوایفی مدیریت استانی آب را جمع بفرمایید و به روال قبل و آنچه در همه دنیا رسم و استاندارد است، مدیریت منطقهای و حوزهای را برقرار نمایید که نصف بیشتر آتشها از گور همین بدعت و نوآوری بیخردانه بلند میشود!
هوشنگخان
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.