نگاهی به انتصابات جدید در صنعت نفت ضرورت پوستاندازی در ساختار مدیریتی سمیه مهدوی- سناریوی انتصابات در حوزه پیچیده و رمزآلود صنعتی همانند نفت که از یک سو با الفبای تحریم دستبهگریبان شده است و از سوی دیگر در سطح کلان مدیریتی که هر روز با یک دغدغه و چالش جدید مواجه میشود؛ حکم کلیدی […]
نگاهی به انتصابات جدید در صنعت نفت
ضرورت پوستاندازی در ساختار مدیریتی
سمیه مهدوی- سناریوی انتصابات در حوزه پیچیده و رمزآلود صنعتی همانند نفت که از یک سو با الفبای تحریم دستبهگریبان شده است و از سوی دیگر در سطح کلان مدیریتی که هر روز با یک دغدغه و چالش جدید مواجه میشود؛ حکم کلیدی را دارد که میتواند یا موانع پیشروی خود را از سرراه بردارد و یا به هیمنه معضلات بیفزاید.
دو نتیجهای که میتواند سرنوشت طرحها و پروژههای نیمهکاره و بلاتکلیف را از دوراهی اجرایی یا عدم اجرایی شدن خارج کند و هاله مبهم موفقیت یا عدمموفقیت را بر سر آن ماندگار کند یا بزداید، مجموع این نتایج ماحصل یک انتخاب است و یک تصمیم. این دگردیسی و پوستاندازی در بدنه مدیریتی میتواند حبلالنجات اقتصاد پروژههای نیمهکاره باشد.
گاه این امر به ظاهر ساده تبدیل به یک تابویی میشود که جرأت ریسکپذیری تصمیمگیرنده را به چالش میکشاند همانند همان تصمیمی که وزیر نفت در میان تصمیمات خود با انتخاب علیرضا صادقآبادی به عنوان مدیر جوان شرکت پالایش و پخش، دردسر تمام مذمتها و خردههای ریزودرشت اطرافیان را به جان خرید تا تابوی انحصارشکنی پروسه عزل و نصبها را درهم بشکند که الحق و الانصاف با نوع مدیریت خود در پروژهای مانند ستاره خلیجفارس زنگنه را روسفید کرد و دشمن خارجی را از تحریم احتمالی واردات بنزین خلع سلاح کرد.
فارغ از نگاههای مغرضانه باید به مدیران جدید در هر سمتی فرصت عرضاندام داد و قصاص قبل از جنایت را کنار گذاشت. ملبس شدن به ردای خدمتگزاری در هر پستی باید به منظور حرکت حرفهای عوامل و نیروهای انسانی و چیدمان اصولی مهرهها برای کسب یک خروجی قابلقبول باشد. چالش انتصاباتِ درست در چارت نفتی همان آرایش درخواستی جنگی است که از بطن دلواپسی جماعت همیشه نگران نشأت میگیرد.
حال به پیروی از این تاکتیک دو انتصاب جدید در شرکت ملی پخش بهعنوان یکی از بازوان اصلی وزارت نفت رقم خورده است شرکتی که ماوای اصلی بسیاری از مگاپروژههاست قطعاً هدف از انتخابات مذکور حذف یا کیشومات چهرهای خاص از صفحه شطرنجی مدیریت نبوده و نیست بلکه یک جابهجایی برای بهبود شرایط موجود است. نباید با موضعگیریهای جهتگیرانه فرعیات را به امور اصلی ترجیح داد و به حاشیه برد؛ حاشیههایی که فقط منجر به سنگپراکنی در روند اجرای طرحها خواهد شد. بنابراین باید فرصت کافی داد تا نتیجه این انتخاب در روند اجرای پروژهها حقانیت یا عدم حقانیت خود را ثابت کند، لذا ضروری میرسد شمشیر صدور حکمهای ضربالاجلی را غلاف شود.
زمانی ضعف مدیریتی تا جایی پیش رفت که برخی را وادار به پیشنهاداتی مبنی بر واردات مدیریت از آن سوی مرزها کرد افرادی که با بلند فکرکردنهای خود این ذهنیت را نهادینه کردند که ساختار مدیریت در یک بنبست ابدالدهری قرار گرفته است که به هیچ وجه قادر به خروج از آن نیست ولی هیهات که میتوان با در نظر گرفتن تخصص افراد فارغ از وجود بند«پ» در امضای حکمهای سفارشی به افرادی روی آورد که قابلیتها و پتانسیلهای خاموششان میتواند این بازار رخوتآلود مدیریتی را متحول کند؛ به شرط یک فرصت یک نظر.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.