نبود علاقه در میان دانشگاهیان کشور برای مطالعه در زمینه شکل‌گیری شرکت‌های کلاس جهانی

  مطالعه شکاف شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی برای تبدیل شدن به شرکت‌های کلاس جهانی نبود علاقه در میان دانشگاهیان کشور برای مطالعه در زمینه شکل‌گیری شرکت‌های کلاس جهانی هادی نادری جواد رضاییان چکیده در محیط پیچیده تجاری امروز شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی تحت‌تأثیر رویارویی با رقابت جهانی و تقاضای فزاینده مشتریان باید جهت […]

 

مطالعه شکاف شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی برای تبدیل شدن به شرکت‌های کلاس جهانی

نبود علاقه در میان دانشگاهیان کشور برای مطالعه در زمینه شکل‌گیری شرکت‌های کلاس جهانی

هادی نادری

جواد رضاییان

چکیده

در محیط پیچیده تجاری امروز شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی تحت‌تأثیر رویارویی با رقابت جهانی و تقاضای فزاینده مشتریان باید جهت حفظ توان رقابت‌پذیری در پی کم کردن فاصله خود با شرکت‌های در سطح کلاس جهانی باشند. به این منظور هدف از تحقیق حاضر مطالعه شکاف شرکت‌های کوچک و متوسط است. با استفاده از مدل پژوهش مؤلفه‌های حوزه عوامل مؤثر، حوزه توسعه (WCE) برای تبدیل شدن به شرکت‌های کلاس جهانی ((SMEsایرانی استراتژیک، حوزه عملکرد، ملزومات رشد و کلیدهای کنترلی شناسایی شد و براساس این مؤلفه پرسشنامه پژوهش در بین ۵۲ نفر ازخبرگان و متخصصان صنعتی به اجرا در آمده و داده‌های لازم گردآوری شده است. داده‌های به دست آمده با استفاده از آزمون تی وابسته مورد تحلیل قرار گرفت. یافته‌های به دست آمده حاکی از آن است که متغیرهای تجربه، ساختار صنعت و تأمین منابع مالی، جهت‌گیری استراتژیک و میل به رشد که به عنوان متغیرهای حوزه عوامل مؤثر در نظر گرفته شده بودند تا رسیدن به سطح کلاس جهانی فاصله معناداری دارند. علاوه بر این یافته‌ها نشان می‌دهد که شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی در زمینه توسعه محصولات، توسعه شبکه‌ها، بهره‌وری و سهم بازار جهانی، فرصت‌های رشد، جذب منابع و انگیزش کارکنان و همچنین کیفیت، فرایندهای سازمانی و وضعیت رقبا برای رسیدن به سطح شرکت‌های در سطح جهانی فاصله معناداری دارند، لکن در توسعه بازارها، پایش سازمانی، سودآوری، رضایت مشتری و برون‌سپاری شرکت‌های کلاس کوچک و متوسط ایرانی برای رسیدن به شرکت‌های در سطح کلاس جهانی فاصله معناداری ندارند.

-۱مقدمه

در دنیای امروز نقش و تأثیر مؤسسات کلاس کوچک و متوسط (SMEs) در عرصه تجارت چنان چشمگیر و با اهمیت است که توجه و تمرکز صاحب نظران علوم مدیریت، سیاست‌گذاران دولتی بر نحوه شکل‌گیری، رشد و توسعه این قبیل مؤسسات را بیش از بیش به خود جلب کرده است. در محیط پیچیده تجاری امروز SMEs باید جهت حفظ توان رقابت‌پذیری امر توسعه را مد نظر قرارداده و در نتیجه در پی بقا، رشد و موفقیت باشند. از طرفی تحت رویارویی با رقابت جهانی و تقاضای فزاینده مشتریان عمده بسیاری از SMEs فشار روزافزونی را جهت توسعه سازمان خود و تبدیل شدن به یک مؤسسه کلاس جهانی متحمل می‌شوند.

با وجود بسط و تکامل مفهوم تولید کلاس جهانی که تأکید عمده آن متوجه مباحث تولیدی و فرایندهای تولیدیکیفی است، همچنان با کمبود تحقیقات و تعاریف مرتبط با مؤسسه کلاس جهانی مواجه هستیم که در آن دیگر مؤلفه‌های سازمانی همچون ساختار، عملکرد، خصوصیات سازمانی و… مورد توجه قرار گرفته باشد.

همچنین مطالعه در مورد SMEs و شیوه‌های رشد این مؤسسات به‌خصوص از دیدگاه تدوین استراتژیک کم‌تر مورد توجه قرار گرفته است. ضمن آن‌که تازگی مفاهیمی چون مؤسسه کلاس جهانی و نبود تعاریف مدون در این زمینه سبب شده است که سابقه‌ای از به‌کارگیری این مفهوم در میان مؤسسات ایرانی و به‌خصوص SMEs در دست نباشد. در نتیجه کم‌تر به ارایه تعاریف مشخص و مدون و همچنین مدل‌های مفهومی- پایه‌ای در زمینه مؤسسات کلاس کوچک و متوسط جهت تبدیل شدن به مؤسسه کلاس جهانی پرداخته شده است. بررسی تجربیات موفق و راهکارهای موجود در زمینه توسعه SMEs در بین صاحب‌نظران و دانشگاهیان کشورهای مختلف و علی‌الخصوص کشورهای در حال توسعه جایگاهی دیگر یافت، هر چند به نظر می‌آید اهمیت این مطلب در میان حلقه‌های دانشگاهی ایران تا حدودی ناچیز انگاشته شده است. سازمان توسعه صنعتی ملل متحد نیز در گزارش خود از وضعیت SMEs در ایران یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی SMEs در ایران را نبود علاقه در میان دانشگاهیان کشور برای مطالعه در زمینه شکل‌گیری و توسعه این قبیل مؤسسات بر می‌شمرد. در این راستا این تحقیق بر اساس مدل مفهومی منتج شده از مدل پایه ریموند-سنت‌پیر (Raymond and St pierre) (2004) به بررسی شکاف مؤسسات کلاس کوچک و متوسط ایرانی (SMEs) برای تبدیل شدن به مؤسسه کلاس جهانی (WCE) می‌پردازد.

-۲ روش‌شناسی تحقیق

۲-۱- مدل تحقیق

بر پایه مدل رشد ریموند- سن پیر (۲۰۰۴) و با توجه به نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل فاصله، مدل پیشنهادی زیر در مورد فرایند رشد و توسعه یک SME برای تبدیل شدن به یک مؤسسه کلاس جهانی WCE مطابق شکل زیر ارایه می‌شود:

 

در این مدل از هر ۳ عامل مؤثر بر فرایند رشد سازمان‌ها یعنی استراتژی، خصوصیات مدیریت ارشد و ساختار صنعت استفاده شده است.

ساختار صنعت به همراه دیگر پارامترهای مؤثر همچون میزان حمایت‌های دولتی و سیاست‌های تأثیرگذار‌ و نیز دسترسی به منابع مالی مورد نیاز تحت عنوان «محیط فعالیت» در این مدل نشان داده است. توجه به این پارامتر‌ها به‌خصوص دسترسی به منابع مالی مناسب از جمله مسایلی است که به‌دلیل وجود آن در کشورهای پیشرفته معمولاً در مدل‌‌ها لحاظ نمی‌شود. حال آن‌که مسأله اصلی رشد در بسیاری از کشورهای در حال توسعه مسأله تأمین منابع مالی و عدم سازوکارهای مالی مناسب است. در این مدل از مفاهیم شناختی- انگیزشی نیز بهره گرفته شده است. مسأله میل به رشد علی‌الخصوص در میان کارآفرینان و مدیران ارشد صنایع کوچک از مسایل بسیار مهمی است که باید در میان کارآفرینان و مدیران ارشد صنایع کوچک در مدل‌های رشد در نظر گرفته شود، هر چند بسیاری کارآفرینان جوان ریسک‌پذیر، جاه‌طلب و دارای دیدگاه استراتژیک به دلیل عدم وجود شرایط محیطی مناسب، میل به رشد و توسعه مؤسسه تحت مالکیت- مدیریت خود ندارند و صرفاً به حد معاش و بقا بسنده می‌کنند. اما در صورت وجود میل به رشد، مدیریت ارشد باید در پی فرارفتن از وضع موجود بوده و در کارکنان خود انگیزش ایجاد کند و پس از بررسی فرصت‌های رشد به استفاده از همه منابع موجود به‌خصوص منابع برجسته و جذب سرمایه و نیروی انسانی لازم مبادرت ورزد.

در حوزه جهت‌گیری استراتژیک، استراتژی‌های سطح بنگاه و جهت‌گیری‌های کلان، انتخاب حوزه تمرکز و توجه به مزایای رقابتی و شایستگی‌های محوری مورد توجه قرار می‌گیرد. در این مدل، توسعه حول هر ۳محور توسعه استراتژیک شامل محصولات، شبکه‌ها، و بازار‌ها به انواع پیش شرط رشد و توسعه سازمانی در نظر گرفته شده است. در مرحله پایش سازمانی مؤسسه باید دایم حوزه‌هایی همچون کیفیت، رضایت مشتریان و افزایش ارزش برای آنان، بهبود فرایندهای سازمانی (اداری، تولید و…) وضعیت رقبا و در نهایت امکان برون‌سپاری و حداکثر استفاده از ظرفیت مجازی را مورد پایش و مبنای عمل قرار گیرد.

اما در حوزه عملکرد علاوه بر شاخص‌هایی همچون توجه به افزایش سود آوری و بهره‌وری شاخص دیگری نیز به عنوان سهم بازار جهانی در این مدل پیش‌بینی شده است. این شاخص بیان می‌کند که شرکت در حوزه سهم بازار چه پیشرفت‌هایی نسبت به رقبا داشته و در واقع همان خصوصیت حساسیت مؤسسات کلاس جهانی به شاخص سهم بازار را بیان می‌کند، ضمن آن‌که دیدگاه جهانی به niche حوزه فعالیت را نیز نشان می‌دهد. میزان افزایش و کاهش خواسته یا نا خواسته آن تحت تأثیر فعالیت‌های شرکت و یا پیشروی رقبا باید کاملاً در دیدگاه کلان و استراتژیک مورد توجه قرار گیرد. استراتژی‌های رشد در SMEs ملهم از تفکر استراتژیک کارآفرین و مدیریت ارشد این مؤسسات با رویکرد توصیفی مبنی بر استراتژی‌های خلاقانه و انعطاف‌پذیر قابل توصیف است.

بیش از اتخاذ یک SMEs با توجه به تعاریف و مدل پیشنهادی می‌توان دریافت که رویکرد و جهت‌گیری استراتژیک در فرایند رشد استراتژی خاص اهمیت دارد و این قبیل مؤسسات با تکیه بر توان استراتژیک خود برای رسیدن به سطح کلاس جهانی از استراتژی‌های رشد در هر ۳محور توسعه محصولات، شبکه‌ها و بازار‌ها بهره می‌جویند. اما به‌هرحال گونه استراتژی‌های عمومی تمرکز و افزایش کیفیت-ارزش و توسعه تدریجی بر پایه پلتفرم مورد توصیه اکثر صاحب‌نظران است. در نهایت می‌توان گفت با طی فرایند رشد و توسعه سازمانی مطابق مدل، شرکت‌های کوچک و متوسط می‌توانند به سمت شرکت‌های با کلاس جهانی حرکت کنند. در این پژوهش براساس همین مدل به بررسی استراتژیک مؤسسات کلاس کوچک و متوسط ایرانی (SMEs) برای تبدیل شدن به مؤسسه کلاس جهانی (WCE) خواهیم پرداخت.

-۲-۲ سؤالات تحقیق

آیا بین وضعیت موجود و مطلوب حوزه عوامل مؤثر شکاف معناداری وجود دارد.

آیا بین وضعیت موجود و مطلوب متغیرهای حوزه توسعه استراتژیک شکاف معناداری وجود دارد.

آیا بین وضعیت موجود و مطلوب متغیرهای حوزه عملکرد شکاف معناداری وجود دارد.

آیا بین وضعیت موجود و مطلوب متغیرهای ملزومات رشد شکاف معناداری وجود دارد.

آیا بین وضعیت موجود و مطلوب متغیرهای کلیدهای کنترلی شکاف معناداری وجود دارد.

-۳-۲ جامعه آماری، نمونه و روش نمونه‌گیری

جامعه آماری این تحقیق را متخصصان در حوزه صنعت، تشکیل می‌دهند. این متخصصان هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ تجربی با SMEs آشنایی داشته و در این حیطه فعالیت‌های پژوهشی و عملی بسیاری داشته‌اند. بر اساس نمونه‌گیری تصادفی با تعدادی از این متخصصان در مورد موضوع پژوهش صحبت شده و رضایت آنان جهت شرکت دراین پژوهش جلب شد. از کلیه پرسشنامه‌های فرستاده شده به این متخصصان تعداد ۵۲ پرسشنامه عودت داده شده و تحلیل‌های انجام گرفته بر اساس همین داده‌های بدست آمده انجام گرفته است.

-۴-۲ ابزار تحقیق

برای گردآوری داده‌ها در این پژوهش از پرسشنامه استفاده شده است. این ابزار پس از بررسی ادبیات نظری موضوع تهیه و تدوین شده است. این ابزار دارای ۵مؤلفه حوزه عوامل مؤثر، حوزه توسعه استراتژیک، حوزه عملکرد، ملزومات رشد و کلیدهای کنترلی است.

هر یک از این مؤلفه‌ها دارای گویه‌های مربوط به خود است. روایی این گویه‌ها توسط خبرگان تأیید شده و برای بررسی پایایی این ابزار از آلفای کرونباخ استفاده شده است. یافته‌های به‌دست آمده نشان می‌دهد که مؤلفه‌های حوزه عوامل مؤثر، حوزه توسعه استراتژیک، حوزه عملکرد، ملزومات رشد و کلیدهای کنترلی هریک به ترتیب دارای ۰۷۸، ۰۸۸، ۰۷۳، ۰۸۸ و ۰۸۸ است. پایایی کل پرسشنامه نیز ۷۸٫ است که حاکی از پایایی مناسب ابزار اندازه‌گیری پژوهش است.

-۳ یافته‌های تحقیق

برای پاسخ به فرضیه‌های پژوهش و شناسایی میزان شکاف بین وضعیت موجود و مطلوب متغیر‌ها از آزمون تی وابسته استفاده شده است. در جدول شماره یک هر یک از متغیرهای تحقیق گنجانده شده و نتایج مربوط به فرضیه‌ها در ادامه مورد بررسی قرار می‌گیرد.

بر اساس یافته‌ها می‌توان عنوان کرد که مقدار t به‌دست آمده برای متغیرهای تجربه، ساختار صنعت و تأمین منابع مالی، جهت‌گیری استراتژیک و میل به رشد جزو متغیر‌های حوزه عوامل مؤثر در سطح آلفای ۰٫۰۵ معنادار بوده بنابراین می‌توان اذعان داشت که بین وضعیت موجود و مطلوب تجربه، ساختار صنعت و تأمین منابع مالی، جهت‌گیری استراتژیک و میل به رشد شکاف معنی‌داری وجود دارد. بنابراین SMEs برای رسیدن به سطح کلاس جهانی در زمینه این متغیر‌ها شکاف معناداری دارند. علاوه بر این یافته‌های مربوط به متغیرهای توسعه استراتژیک که عبارتند از توسعه محصولات، توسعه شبکه‌ها، توسعه بازار‌ها و پایش سازمانی نشان می‌دهدکه توسعه محصولات و توسعه شبکه‌ها برای رسیدن به وضعیت مطلوب یعنی تبدیل شدن به مؤسسات کلاس جهانی شکاف معناداری دارند ولی این SMEs در زمینه متغیرهای توسعه بازار‌ها و پایش سازمانی برای رسیدن به کلاس جهانی فاصله معناداری ندارند. بررسی شکاف بین وضع موجود و مطلوب مؤلفه‌های حوزه عملکرد نیز حاکی از آن است که مقدار t به‌دست آمده در سطح برای متغیرهای سودآوری در سطح آلفای ۰,۵۰معنی‌دار نبوده بنابراین بین وضعیت موجود و مطلوب سود آوری برای رسیدن به کلاس جهانی شکاف معناداری وجود ندارد. اما بین وضعیت موجود و مطلوب بهره‌وری و سهم بازار جهانی شکاف معناداری وجود دارد. بنابراین SMEs برای تبدیل شدن به شرکت‌های کلاس جهانی در زمینه بهره‌وری و سهم بازار جهانی فاصله زیادی دارند.

در بررسی شکاف بین وضعیت موجود و مطلوب متغیرهای ملزومات رشد با توجه به نتایج می‌توان گفت که مقادیر t متغیرهای فرصت‌های رشد، جذب منابع و انگیزش کارکنان از لحاظ آماری در سطح ۰,۰۵معناداراست بنابر این می‌توان گفت که SMEs برای رسیدن به کلاس جهانی در زمینه فرصت‌های رشد، جذب منابع و انگیزش کارکنان فاصله معناداری دارد. اما در پاسخ به سؤال پنجم که به بررسی بین وضعیت موجود و مطلوب متغیرهای ملزومات رشد یعنی رضایت مشتری، کیفیت، وضعیت رقبا، فرایندهای سازمانی و برون‌سپاری می‌پردازد با توجه به نتایج می‌توان گفت که SMEs در زمینه متغیرهای کیفیت، وضعیت رقبا و فرایندهای سازمانی تا رسیدن به کلاس جهانی فاصله معناداری دارند اما از طرف دیگر در زمینه متغیرهای رضایت مشتری و برون سپاری فاصله معناداری ندارند و شکاف معناداری بین وضعیت موجود و مطلوب وجود ندارد.

همان‌طور که نتایج نشان می‌دهد، SMEs مورد مطالعه در متغیر‌های کیفیت، فرایندهای سازمانی، توسعه شبکه شکاف خیلی زیادی برای رسیدن به مؤسسات کلاس جهانی دارند و در متغیرهای تجربه، ساختار صنعت، جهت‌گیری استراتژیک، میل به رشد، توسعه محصولات، بهره‌وری، فرصت‌های رشد و جذب منابع تا حدودی برای رسیدن به وضع مطلوب فاصله معناداری دارند. تنها نقطه قوت SMEs ایرانی دارا بودن وضعیت مناسب در متغیر‌های توسعه بازارها، پایش سازمانی، سودآوری، رضایت مشتری و برون سپاری است که این متغیر‌ها در SMEs ایرانی در وضعیت مطلوب قرار دارند.

-۴ بحث و نتیجه گیری

یافته‌های به‌دست آمده نشان داد که SMEs در زمینه متغیرهای تجربه، ساختار صنعت و تأمین منابع مالی، جهت‌گیری استراتژیک و میل به رشد که به عنوان متغیرهای حوزه عوامل مؤثر در نظر گرفته شده بودند تا رسیدن به سطح کلاس جهانی فاصله معناداری دارند. بنابراین شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی باید از تجربه بالایی برخوردار بوده و ساختارهای SMEs را گسترش داده و تأمین منابع مالی خود را ارتقا دهند تا بتوانند از لحاظ کارآفرینی بهبود یافته و به سمت شرکت‌هایی با کلاس جهانی حرکت کنند. علاوه بر این یافته‌های مربوط به متغیرهای توسعه استراتژیک که عبارتند از توسعه محصولات، توسعه شبکه‌ها، توسعه بازار‌ها و پایش سازمانی هستند نشان می‌دهد که توسعه محصولات و توسعه شبکه‌ها برای رسیدن به وضعیت مطلوب یعنی تبدیل شدن به مؤسسات کلاس جهانی شکاف معناداری دارند ولی این SMEs در زمینه متغیرهای توسعه بازار‌ها و پایش سازمانی برای رسیدن به کلاس جهانی فاصله معناداری ندارند. توسعه محصولات و پاسخگویی به نیازهای درحال رشد مشتریان از عوامل مهم تبدیل شدن SMEs به شرکت‌های باکلاس جهانی است. به تبع توسعه محصولات، می‌توان بازارهای بیشتری در اختیار گرفته و از رقبای دیگر پیشی گرفت. بنا بر این شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی باید در زمینه‌های توسعه محصولات و توسعه شبکه‌ها استراتژی‌های مناسبی را در نظر بگیرند تا بتوانند گام‌های مهمی در جهت تبدیل شدن به شرکت‌هایی با کلاس جهانی ‌بردارند.

بین وضعیت موجود و مطلوب سودآوری برای رسیدن به کلاس جهانی شکاف معناداری وجود ندارد. اما بین وضعیت موجود و مطلوب بهره‌وری و سهم بازار جهانی شکاف معناداری وجود دارد. این یافته نشان‌دهنده این است که شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی از لحاظ سودآوری در وضعیت مناسبی هستند ولی با این وجود از لحاظ بهره‌وری و اختصاص دادن سهمی از بازار جهانی ضعیف عمل می‌کنند. دراین زمینه باید عنوان کرد که بهبود بهره‌وری، مؤسسات و سازمان‌ها را قادر می‌سازد که رقابت‌های بین‌المللی و رشد را گسترش داده و همکاری اجتماعی خود را بهبود ببخشند.

بهره‌وری پایین نشان می‌دهد که یک سازمان منابع خود را هدر می‌دهد و این به آن معناست که نهایتاً منجر به از دست رفتن رقابت‌های بین‌المللی خواهد شد و به موجب آن مقیاس فعالیت‌های تجاری آن کاهش می‌یابد.

افزایش بهره‌وری، عملکرد فنی بالا را نشان می‌دهد و باعث پایین آمدن هزینه‌ها شده و قیمت‌های پایین باعث افزایش امتیازهای رقابتی و سهم بازار می‌شود. بنابر این با ارتقای بهره‌وری سازمانی می‌توان در ادامه در اختصاص دادن سهمی از بازار جهانی نیز موفق بود.

علاوه بر این یافته‌های به‌دست آمده نشان می‌دهد که SMEs برای رسیدن به کلاس جهانی در زمینه فرصت‌های رشد، جذب منابع و انگیزش کارکنان فاصله معناداری دارند. در این زمینه باید عنوان کرد که یکی از قدم‌های اولیه حرکت سازمان‌های کوچک و متوسط به سمت شرکت‌های با کلاس جهانی ارتقای انگیزش نیروی انسانی است، نیروی انسانی برانگیخته شده برای انجام وظایف خود مهم‌ترین عامل بهره‌وری شرکت‌ها بوده و ایجاد زمینه‌های انگیزش کارکنان نیز با افزایش سطح روحیه و رضایت شغلی آنان به‌دست می‌آید. مشارکت و همکاری و استفاده از نظرات آنها در هدفگذاری‌ها، توانمند‌سازی کارکنان، توجه به رفتارهای انسانی، حذف برخورد‌ها و تضاد‌ها، برداشتن موانع ارتباطی می‌تواند از مهم‌ترین عوامل ارتقای انگیزش کارکنان به شمار رود.

در نهایت یافته‌های این پژوهش نشان داد که شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی در زمینه متغیرهای کیفیت، وضعیت رقبا و فرایندهای سازمانی تا رسیدن به کلاس جهانی فاصله معناداری دارند.

اما از طرف دیگر در زمینه متغیرهای رضایت مشتری و برون‌سپاری فاصله معناداری ندارند. باید به این نکته اشاره کرد که زمانی شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی به وضعیت تولید در کلاس جهانی می‌رسد که توانسته باشد در زمینه بهره‌وری، جذب منابع مالی، ساختار صنعت و تأمین منابع مالی، توسعه محصولات، توسعه شبکه‌ها، ارتقای سهم خود از بازار جهانی، ارتقای فرصت‌های رشد، انگیزش کارکنان و فرایندهای سازمانی به‌طور موفقیت‌آمیزی عمل کنند. برای رسیدن به سطح سازمان‌های با کلاس جهانی شرکت‌های کوچک و متوسط ایرانی باید در حفظ روابط با مشتریان، وفاداری آنان، تولید محصولات و خدمات جدید، تولید محصولات با کیفیت بالا و براساس سفارش مشتری و خدمات با هزینه پایین و در کوتاه‌‌ترین زمان انتظار، ارتقای مهارت‌های کارمندان و ایجاد انگیزش در آنان کوشا باشد.

منبع: ارایه شده در نخستین همایش ملی علوم مدیریت نوین