بانکمرکزی در سودای استقلال «نه» بانکمرکزی به سیاستمداران شدنی است؟! گروه بانک، بیمه، بورس- استقلال بانکمرکزی؛ موضوعی است که تقریباً در همه دولتها بر آن تأکید شده اما کمتر دولتی را میتوان نام برد که استقلال بانکمرکزی در آن انجام پذیرفته باشد. عبدالناصرهمتی، رییس کل فعلی بانکمرکزی در جلسه دورهای رییسکل بانکمرکزی با مدیرانعامل بانکهای […]
بانکمرکزی در سودای استقلال
«نه» بانکمرکزی به سیاستمداران شدنی است؟!
گروه بانک، بیمه، بورس- استقلال بانکمرکزی؛ موضوعی است که تقریباً در همه دولتها بر آن تأکید شده اما کمتر دولتی را میتوان نام برد که استقلال بانکمرکزی در آن انجام پذیرفته باشد. عبدالناصرهمتی، رییس کل فعلی بانکمرکزی در جلسه دورهای رییسکل بانکمرکزی با مدیرانعامل بانکهای دولتی و خصوصی از تأکید مقاممعظمرهبری بر استقلال بانکمرکزی خبر داد. همتی ضمن اشاره به دیدار اخیر خود با مقاممعظمرهبری به دستور ایشان به بانکمرکزی برای تقویت هرچه بیشتر ارزش پول ملی و نیز اهمیت استقلال بانکمرکزی اشاره و اعلام کردند بانکمرکزی و نظام بانکی تمام توان مدیریتی و کارشناسی برای تحقق منویات مقاممعظمرهبری بهکار خواهد برد. حال پرسش این است که آیا بانکمرکزی استقلال دارد؟
استقلال بانکمرکزی یعنی چه؟
استقلال بانکمرکزی به زبان ساده به معنای استقلال در تصمیمگیری و سیاستگذاری پولی بدون تأثیردادن تصمیمات و سیاستهای نامناسب نهادهای دیگر اعم از دولت و حتی بخشخصوصی است. اینکه بانکمرکزی ایران تا چه حد استقلال دارد جای بحث بوده و هست و اکثر صاحبنظران براین باورند که بانکمرکزی ایران، استقلال کافی در تصمیمگیری را ندارد. جدای از اینکه استقلال بانکمرکزی در یک اقتصاد دولتی مانند ایران، یک مزیت است یا یک مشکل، لکن از دیدگاه صاحبنظران فوق، یک عیب محسوب شده و برای رفع آن پیشنهادهای مختلفی ارایهشده و حتی طرح اصلاح نظام بانکی نیز در همین جهت تهیهشده است و مورد کنکاش و بحث قرار دارد. در همین ارتباط، محمدصومعه، کارشناس ارشد توسعه اقتصادی و برنامهریزی میگوید: اصولاً استقلال بانکمرکزی بهتنهایی نه یک حُسن محسوب میشود و نه یک عیب. اگر در فرآیند تصمیمگیری و سیاستگذاری توسط بانکمرکزی، پیامدهای آن در جهت تحقق اهداف مثبت اقتصادی از قبیل کنترل نرخ تورم و کمک به رشد اقتصادی کشور و نهایتاً منافع جامعه لحاظ شده باشد، چه آن تصمیم تحت تأثیر دستورات و خواستههای نهادهای بیرونی بانک باشد (عدم استقلال) و چه غیر آن (استقلال)، سیاست اتخاذشده یک سیاست مطلوب است لذا استقلال یا عدم استقلال اهمیت چندانی پیدا نمیکند. عدم استقلال بانکمرکزی زمانی بهعنوان یک مشکل ظهور میکند که بانکمرکزی و تصمیمسازان آن، در راستای تحقق اهداف مثبت اقتصادی به سیاستی غیراز آنچه نهادهای بیرونی و البته دارای قدرت تغییر در بانکمرکزی دارند، برسند. در این حالت سیاست اتخاذشده بانکمرکزی، متفاوت از سیاست موردنظر نهادهای بیرونی است.
سیف و استقلالی که زیر سؤال رفت
ولیا…سیف، رییس پیشین بانکمرکزی اما استقلال بانک تحت امرش را قبول نمیکند و میگوید که بانکمرکزی در دوران وی استقلال نداشته است. رییس پیشین بانکمرکزی در مصاحبه با یکی از روزنامههای اقتصادی کشور ضمن پیچیده دانستن رابطه بانکمرکزی و دولت و عدم استقلال بانکمرکزی در عمل گفت: «وقتی بهعنوان رییس بانکمرکزی وارد میدان عمل میشوید، بارها و بارها به مسایلی برخورد خواهید کرد که در مورد آنها نمیتوان نسبت به ملاحظات دولت و در واقع مصلحت کشور بیاعتنا بود و آنها را در تصمیمگیریها مدنظر قرار نداد. سیف، با بیان اینکه بانکمرکزی ضمن استقلال، ملزم به رعایت قانون است، افزود: «دولت قاعدتاً در صورت نیاز از ابزارهای قانونی خود برای اجرای نظراتش استفاده میکند. بهعنوانمثال، هنگامیکه هیأت وزیران تصویبنامهای صادر میکند، کلیه دستگاهها ازجمله بانکمرکزی مکلف به اجرای آن هستند و نمیتوانند مصوبهای را که از تأیید کمیسیون تطبیق گذشته و دیوان عدالت هم آن را نقض نکرده است بلاتکلیف بگذارند. معتقدم که کشور عمیقاً نیازمند این است که این تجربیات مستند شوند و مورد استفاده قرار گیرند تا در آینده شاهد تجربههای پرهزینه مشابه نباشیم. شاید یکی از بهترین دلایل بر لزوم استقلال بانکمرکزی و پیشبینی اختیارات قانونی لازم برای آن، همین موارد باشد. بانکمرکزی با نگاه بلندمدت و براساس نگاه تخصصی و کارشناسی باید بتواند سیاستهایی را به مرحله اجرا در آورد که متضمن مصالح و منافع بلندمدت کشور باشد و این نیازمند قوانین و مقرراتی است که برای بانکمرکزی چنین جایگاه و پشتوانهای را فراهم کند.»
دو روی سکه استقلال
عبدالناصرهمتی را میتوان مدیری باهوش دانست، مدیری که از بدو ورودش اعلام کرد تمام تجربیات خود را برای آرام کردن بازار ارز و ثبات مالی بهکار خواهد بست و به خاطر همین سریعاً با سران سه قوه وارد تعامل شد و نتیجه این تعامل آرام کردن بازار ارز بود. همتی پس از آرامش نسبی در بازار ارز اعلام کرد که از سران ۳ قوه و برخی نهادهای تصمیمگیر برای دادن اختیار تام به بانکمرکزی برای آرام کردن تلاطمات بازار ارز قدردانی میکند. اما این تنها یک روی سکه است و روی دیگرش این است که ورود یک مرجع قانونگذاری و سیاستگذاری که در قانون اساسی و قانون عادی پیشبینی نشده(شورایعالی هماهنگی اقتصادی) به ارکان نظام تصمیمگیری پولی و اعتباری کشور میتواند استقلال بانکمرکزی را به همراه داشته باشد. در همتی رابطه، عباسآخوندی، وزیر پیشین راه و شهرسازی میگوید: « نمیدانم چه اصراری است که حتماً تصمیمها از مجراهای غیرمرتبط اتخاذ شود. اینکه رییس بانکمرکزی از سرنوشت رییسِ پیشین عبرت گرفته و بخواهد سران قوا را شریک تصمیمهای خود کند و حمایت آنان را داشته باشد میتوانم درک کنم. لیکن اینکه یک مرجع قانونگذاری و سیاستگذاری که در قانون اساسی و قانون عادی پیشبینی نشده، وارد ارکان نظام تصمیمگیری پولی و اعتباری کشور شود برای من قابل درک نیست. بیتردید این نوع تصمیمها هیچ کمکی به افزایش اعتبار بانکمرکزی نمیکند. و با فلسفه استقلال بانکمرکزی که ایجاب میکند تصمیمهای پولی مستقل از تصمیمهای مقامهای سیاسی باشد مغایرت کلی دارد. قاعدتاً ایشان باید با اتکا به ارکان قانونی اتخاذ تصمیم کند و مسؤولیت اقدامهای خود را بپذیرد. آقای رییس بانکمرکزی بهتر از دیگران میداند که اینگونه تصمیمگیری از سوی جامعه حرفهای بانکی کشور پسندیده نیست و موجب بیاعتباری تصمیمهای بانکی و با مقاومت روبهرو میشود.»
استقلال بانکمرکزی شدنی است؟
در پایان میتوان گفت استقلال بانکمرکزی به این معناست که این بانک باید بتواند سیاستهای پولی و اعتباری را فارغ از هرگونه فشار سیاسی و براساس اهداف و مصالح اقتصادی تنظیم و اجرا کند و البته باید نسبت به نتایج این سیاستها پاسخگو باشد، یا به عبارتی ساده همانطور که مجله اکونومیست مینویسد: «تنها بانکمرکزی خوب، بانکمرکزی است که بتواند به سیاستمداران نه بگوید.» حال به نظر شما آیا بانکمرکزی فعلی توانایی نه گفتن به سیاستمداران را دارد؟ یا به عبارت ساده تر استقلال بانکمرکزی شدنی است؟!
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاه بسته شده است.