مسلمان نشود، کافر نبیند !

مسلمان نشود، کافر نبیند !           از قدیم گفته‌اند که جو‌سازی و موج‌سواری دو روی یک سکه‌اند چند وقت پیش عرض کرده بودیم که در این ملک یک عده قلیل جو ساز داریم و یک عده کثیر جو گیر، البته عده‌ای هم هستند که نه جو می‌سازند و نه دچار جوگرفتگی می‌شوند که یا سر […]

مسلمان نشود، کافر نبیند !

          از قدیم گفته‌اند که جو‌سازی و موج‌سواری دو روی یک سکه‌اند چند وقت پیش عرض کرده بودیم که در این ملک یک عده قلیل جو ساز داریم و یک عده کثیر جو گیر، البته عده‌ای هم هستند که نه جو می‌سازند و نه دچار جوگرفتگی می‌شوند که یا سر در کار خود دارند و روزگار می‌گذرانند و یا از دست جو گیر‌ها می‌نالند و جو ساز‌ها را دعای ناجور می‌کنند!

    منظورمان از یادآوری این بساط جویه، آن است که خدمت مبارکتان عرض کنم که از قضا ما خودمان را جزو آن عده بینابینی می‌دانستیم و البته کلی هم برای خودمان قمپز در می‌کردیم ولی با اتفاقات اخیره و شرایط پیش آمده فهمیدیم که آنچنان هم جزو دسته بینابینی‌ها نیستیم و در این شیر تو شیری دلار، تا مدت‌ها نمی‌دانستیم که جو هم ما را گرفته و حواسمان آنقدر‌ها که فکر می‌کردیم، جمع نیست.

    از وقتی آن دلار ۴۲۰۰ تومانی اعلام و ابلاغ شد یک عده از همان قماش جوساز در سطح شهر و روزنامه و فضای مجازی و واقعی و هر جا که دستشان می‌رسید و یا صدایشان شنیده می‌شد فریاد برآوردند این دلار معاون اولی! دیگر چه صیغه‌ای است و همانند مهریه است که نه کسی داده و نه کسی گرفته است یا این‌که، ما که چیزی ندیدیم و خبری هم نیست و شما هم نه می‌بینید و نه خبری خواهید شنید و در نبود آن دلار موعود، قیمت‌ها باید با همین دلار قاچاق حساب و کتاب شود و باید بیش از پیش منتظر جهش‌های بلند قیمت‌ها و نرخ دلار باشید و البته اگر خیلی ناراحت هستید و دلتان دلار و کالای ارزان می‌خواهد یک سری به دفتر معاون اول بزنید، سلام ما را هم برسانید و از ایشان دلار ۴۲۰۰ تومانی مطالبه کنید!

    ما هم مثل خیلی از مردم ساده بینوا، دل به دل این حرف‌ها و حاشیه‌ها و شایعات دادیم و آواز کی داده کی گرفته، کی گفته، کی شنیده را هم برای خودمان زمزمه می‌کردیم و هم برای دیگران نجوا!

    و اینگونه بود که عده‌ای از خصوصی و دولتی و نهادی گرفته تا حقیقی و حقوقی و مجهول‌الهویه! با خیال راحت کالاهای خیلی ضروری و فوق حیاتی را با دلار ۴۲۰۰ تومانی وارد کردند و با حساب دلار زیرزمینی به ریال نزدیکش کردند و به ریش ما خندیدند!

     البته بی‌انصافی است که اگر از هماهنگی مثال‌زدنی برخی از نهاد‌ها و شرکت‌های دولتی و بخش خصوصی یادی نکنیم زیرا که شاید برای اولین بار این چنین اتفاق فرخنده‌ای شکل گرفته بود و اینطور هماهنگ و مسالمت‌آمیز، دلار معاون اولی را با تأیید وزارت مربوطه از دستان با سخاوت بانک مرکزی میگرفتند، کالای از آب گذشته را به انبار می‌آوردند، با قطره چکان به بازار تزریق می‌کردند و خون مردم را در شیشه می‌کردند و ریال معادلش را در حساب‌های تپل خود ذخیره می‌فرمودند و با نگرانی و از سر استیصال فریاد بر می‌آورند چرا کالا‌ها گران شده است و کجاست آن دلار وعده داده شده و چرا به داد این ملت نمی‌رسید و…!

     و ما هم یا با آنها هم‌آوا می‌شدیم و یا اگر از دستمان بر می‌آمد، آش پخته شده توسط این عزیزان! را با پیاز داغ اضافه، برای دیگران، سرو می‌کردیم ! اوف بر ما…

 هوشنگ خان