به کجا چنین شتابان!

به کجا چنین شتابان!      شرایط طوری شده است که برخی مواقع فکر می‌کنی یا تو از دنیای دیگری آمده‌ای و یا مردم یه چیزی‌شان می‌شود! یا فی‌المثل بقیه نرمال‌ هستند و خودت حال و احوالت میزان نیست! نمی‌دانم انگار شیر تو شیر است، کسی به کسی نیست، هر کسی برای خودش نسخه‌ای می‌پیچد و […]

به کجا چنین شتابان!

     شرایط طوری شده است که برخی مواقع فکر می‌کنی یا تو از دنیای دیگری آمده‌ای و یا مردم یه چیزی‌شان می‌شود! یا فی‌المثل بقیه نرمال‌ هستند و خودت حال و احوالت میزان نیست! نمی‌دانم انگار شیر تو شیر است، کسی به کسی نیست، هر کسی برای خودش نسخه‌ای می‌پیچد و راه خود را می‌رود.

    گوش و چشم شیطان کر و کور، کاسب‌های عزیز و گرامی که یک خط در میانشان خیلی وقت است جناب انصاف را در جایی به خاک فرا‌موشی سپرده‌اند و البته دم به ساعت از بی‌انصافی خلق‌ا… گله و شکایت می‌کنند و دست تأسف بر پشت دست می‌کوبند و همزمان کم می‌فروشند و غش می‌کنند و اگر مشتری فلک‌زده خدای ناخواسته در مورد مقدار و قیمت و کیفیت سؤالی به ذهنش خطور کند هنوز بر زبان نیاورده، به تریج قبای جنابشان بر می‌خورد و چشم غره می‌روند و غر می‌زنند و از کوره در می‌روند و هنوز حرفی نزده، توبه‌کارش می‌کنند!

    برخی دوستان عمده فروش و عمده خر! هم برای راحتی خیال مردم، قفل زنجیرهای محکم به در انبارهایشان زده‌اند تا مبادا ارزاق و مواداولیه و احتیاجات ملت را دزد بزند! دیر و زود دارد ولی سوخت سوز که ندارد حالا ۴ روز دیرتر اینها را به بازار می‌آورند، بهتر از آن است که دزد به انبار بزند و همه را با خود ببرد!

    در تبلیغات، خصوصاً از نوع تلویزیونی‌، کار به جایی رسیده است که باید لابه‌لای لاف‌ها و چاخان‌ها و پیچوندن‌ها یکی دو جمله درست درمان و غلو نشده بشنوی، یکجوری برای مردم از جان مایه گذاشته‌اند و کالای بیش از صددرصد ایرانی را مفت و رایگان، پیشکش می‌کنند و از اثرات معجزه‌آسا و خط تولید مدرن و خواص منحصربه‌فرد می‌گویند که یک آن همان‌طور که انگشت حیرت بر دهان گرفته‌ای با خودت فکر می‌کنی که یا اینها رسماً شوخی‌شان گرفته و یا خودشان را که نه ما را گرفته‌اند!

کارمندان محترم و محترمه ادارات و شرکت‌ها هم که برای خودشان معجونی هستند، کار خلق‌ا… را که به بهترین شکل راه می‌اندازند و خنده از روی لبانشان محو نمی‌شود. گوشی‌هایشان را هم از اول وقت خاموش می‌کنند و موقع رفتن دو مرتبه راهش می‌اندازند. بهتر از هر کسی می‌دانند که اداره محل خواب یا ورزش صبحگاهی و تلفن و گپ زدن و صبحانه مفصل و پاسکاری و یللی تللی نیست. اصلاً یک چیزی میگویم یک چیزی می‌شنوید‌!

خلاصه انگار کمی عجله داریم، به کجا برسیم نمی‌دانم، پول، مقام، رفاه، قدرت، موقعیت اجتماعی، شهرت نمی‌دانم ولی انگار خیلی‌خیلی عجله داریم تا زود برسیم. حالا بقیه را له کنیم یا مثل نردبان از سر و کول‌شان بالا رویم یا دلی بسوزانیم و یا حقی را ناحق کنیم. انگار آنقدر‌ها مهم نیست، مهم آن است که برسیم .

    از عالم و آدم هم طلبکاریم و همه ظلم‌ها بر ما شده است، خودمان پاک و منزه‌ایم و اگر کاری هم می‌کنیم حق خودمان است که پس می‌گیریم و جواب سلام علیک است و از اینجور حرف‌ها.

    زیاده عرضی نیست، خودی‌ها کم کم بی‌خودی می‌شوند و انصاف و وجدان و نان حلال، نخودی! راه دوری نرویم نه دیگران مریخی‌ هستند و نه ما بیگانه، فقط یادمان رفته که همه خودی هستند و از خودمان.

عزت زیاد…

         هوشنگ خان