خلاقیت را دور بیندازیم… لطفا !

خلاقیت را دور بیندازیم… لطفا !       می‌دانید قضیه چیست ؟بیاییم یک چند وقت کوتاهی، فی المثل برای هزار سال ! این خلاقیت مادرمرده را بیشتر از این اذیت نکنیم، حالش را نگیریم، به بیراهه نبریم، فاسدش نکنیم! اصلاً کلاً کاری به کارش نداشته باشیم و بدون خلاقیت روزگار بگذرانیم، معمولی باشیم، ساده باشیم و […]

خلاقیت را دور بیندازیم… لطفا !

      می‌دانید قضیه چیست ؟بیاییم یک چند وقت کوتاهی، فی المثل برای هزار سال ! این خلاقیت مادرمرده را بیشتر از این اذیت نکنیم، حالش را نگیریم، به بیراهه نبریم، فاسدش نکنیم! اصلاً کلاً کاری به کارش نداشته باشیم و بدون خلاقیت روزگار بگذرانیم، معمولی باشیم، ساده باشیم و البته آدم باشیم!

     برای درست کردن شایعه اینقدر خلاق نباشیم، برای کم فروشی و گرانفروشی خلاقیت خرج نکنیم، جهت ماست مالی کردن و از مسؤولیت فرار کردن، زمین و زمان را به هم ندوزیم، در سیاست بازی و راه رفتن بر روی اعصاب مردم از استعدادهای نهفته خود رونمایی نکنیم، در جاده و راه و رانندگی، شانه خاکی و لایی و قیقاج رفتن را چند صباحی فراموش کنیم، در هنگامه سیل و زلزله و باد و طوفان، هنر سلفی گرفتن و گزارشگری مان شکوفا نشود، شجاعت و شیر دلی و تبحر و تخصص مان را جایی به غیر از این‌ها خرج کنیم، کلاً کمی سر به زیر تر، آقا‌تر و خانمانه تر، حرف گوش کن‌تر و چند‌تر دیگر، باشیم!

     خیلی‌ها، بی‌نظمی و رفاه زدگی و مال مردم خوری و بی‌عرضگی و طمع و حرص و دروغ و خیلی چیزهای دیگر را متهمان اصلی در این فقره مذمومه به هم ریختگی و شیر تو شیری و همینه که هست و افتادن مردم به جان همدیگر و نبود رحم و انصاف و مروت و تدبیر، می‌دانند، اما از من هوشنگ خان بشنوید، آتش این وضعیت کشور سوز، همه و همه زیر سر آن خلاقیت پدر صلواتی چغر بد بدن و بدقلق است که عین بختک افتاده است روی زندگی ما ! اصلاً اگر ما خلاقیت، آن هم این مدل ایرانیزه شده ترا ریخته جهش یافته‌اش را نخواهیم چه کسی را باید ببینیم ؟

     ما که عقلمان بیش از این قد نمی‌دهد، نفت و معدن و دریا و دشت و کوه و جنگلی داریم که مایه حسرت دنیاست، به ما که رسید، شده است مایه عذاب و دردسر و بدبختی، باد و برف وباران و تنوع آب و هوایی و خورشید تابان، وقتی نیستند و کم‌اند، می‌شود رنج و زحمت و بدبختی، وقتی هم که می‌آیند و هستندمی‌شوند مصیبت عظمی و بلای طبیعی!

     خودمانیم، مملکت گل و بلبلی داریم، هوش و استعداد در حد کهکشانی، ته تمدن و تاریخ هم که هستیم، فرهنگ و معرفت هم که نگو، مرام و انساندوستی ماکه زبانزد خاص و عام، مهمان نوازی و مهربانی مان هم که شهره آفاق، فقط این وسط چه چیزی زیادی است، بله همین خلاقیت بیش از حد آور دوزدر حال فوران که یک تنه جور همه را کشیده است و یکه و تنهابه خاک سیاهمان نشانده است.

 سواد درست و درمانی که نداریم، شاید این وسط خلاقیت ما هم گل کرده و همینطور بیخودی و کتره‌ای، این خلاقیت مادر مرده را خفت کرده‌ایم، حالا که خوب فکرمی‌کنم انگار اسم این موجود مخرب هرچه هست، خلاقیت نیست، آهان، یک چیز دیگری است با همین قدرت و شدت و سرعت ولی انگار خلاف جهت ! !

                                                                                    هوشنگ خان