حرف‌های شنیدنی بازار!

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی حرف‌های شنیدنی بازار!    خاطر مبارکمان هست که چندین سال قبل، با یکی از بازاریان کهنه‌کار فعال در حوزه تولید و تکمیل پارچه صحبت می‌کردم که در بازار اصفهان به این معروف بود که دست به خاکستر هم که بگذارد، طلا می‌شود و هر نوع پارچه تولید می‌کند و یا […]

                   حرف‌های خودی و بی‌خودی

حرف‌های شنیدنی بازار!

   خاطر مبارکمان هست که چندین سال قبل، با یکی از بازاریان کهنه‌کار فعال در حوزه تولید و تکمیل پارچه صحبت می‌کردم که در بازار اصفهان به این معروف بود که دست به خاکستر هم که بگذارد، طلا می‌شود و هر نوع پارچه تولید می‌کند و یا طرح و نقش و رنگی روی پارچه کار می‌کند، خیلی زود مورد اقبال قرار می‌گیرد. البته این جناب حاجی‌بازاری متمول خوش‌اخلاق کاربلد، اساساً کارخانه‌ای هم نداشت و در حجره خود در بازار می‌نشست و با استفاده از روش تولید بدون کارخانه از ظرفیت کارگاه‌ها و کارخانجات بی‌شمار بافندگی و تکمیل استفاده می‌کرد، به ایشان عرض کردم می‌شود همچین ساده و مَنِ عامی‌فهم بفرمایید که فوت کوزه‌گری کار چیه که بازار همیشه روی خوش به شما نشان می‌دهد و به‌قول معروف کار و بارت سکه شده؟

  این بنده خدا که ظاهراً انتظار نداشت یک جوان تازه‌کار از راه نرسیده در پی کشف و استخراج عصاره و ماحصل عمری تجربه و تلاش ایشان باشد، قشنگ معلوم بود که یکدفعه جا خورد و با نگاه عاقل اندر سفیهی، سر تا پای ما را برانداز کرد و بعد کمی فکر کرد و با لبخندی ملیح! گفت، با این وجنات و جنمی که از شما می‌بینم، شما هنر کار در بازار و کاسبی به این سبک و سیاق را نداری ولی برای اینکه سؤالت را بدون پاسخ نگذارم، یک راهنمایی مهم به تو می‌کنم و تو هم به هرکسی که قصد دارد وارد کسب و کار و بازار بشود، این را بگو، عرض کردم خیلی ممنون می‌شوم که راهنمایی فرمایید، خدا را چه دیدی شاید ما هم کاسب درجه یکی از آب در آمدیم. ایشان هم بدون توجه به بخش دوم صحبت ما، فرمود، بازار یک موجود زنده است که از اتفاق خیلی هم حراف است و اگه یک گوش مفت گیر بیاورد، دلش می‌خواهد شبانه‌روز باهاش حرف بزند و از رمز و رازهای موفقیت برایش بگوید، البته چون بنده‌خدا زبان ندارد، با ایما و اشاره و نشانه و یا به زبان دیگران و از طریق پوشش و سلیقه و جیب مردم و نوع خرید و فروش و رفتار دیگر بازاری‌ها و این قسم روش‌ها حرف‌های خود را به هرکسی که خوب گوش کند می‌زند و شاه‌کلید را در دستش می‌گذارد!

  راسیاتش ما که آن موقع خیلی متوجه نشدیم که این جناب چه دُرافشانی کردند ولی اینکه گفتند بی‌خیال بازار و کاسبی بشویم را گوش دادیم و از خیر این یک قلم جنس گذشتیم! و به دنبال شغل‌های دیگر رفتیم که از قضا در آن‌ها هم هیچ پُخی نشدیم.

  علی‌ایحال خدمت شریف با سعادت بانک‌مرکزی‌نشینان، اهالی اقتصاد و مالیه، بزرگواران صمتی و کشاورزی و… عرض می‌کنیم که برای آن‌که بازار ارز و طلا به ساحل امن برسد، وضعیت اقتصاد و معیشت خلق‌ا… بهبود پیدا کند، تولید و صنعت و کشاورزی بر مدار رونق بیفتد و این شلم‌شوربای بورس سهام و کالا و خودرو و خانه، آینه دق مردم و جنابتان نباشد، کافی است نگاهی خریدارانه به بازار و حرف مردم و وضعیت خرید و فروش‌ها و نحوه تعامل و تجربیات کشورهای موفق در هر عرصه، داشته باشید، ایما و اشاره و نشانه‌های که جناب بازار می‌فرستد را در هوا دو دستی بگیرید، پای حرف و دردلش بنشینید، خوب گوش دهید، آنگاه می‌توان قدمی روبه جلو و اقدام موفق انجام داد.

  اینکه هر رئیس جدید می‌آید یک بازار جدید ارزی راه بیفتد و یک روز کلاً بازار غیررسمی را به رسمیت نشناسیم و روزی دیگر تمام‌قد وارد آن شده و بخواهیم با سر انگشت دستور آن را سامان دهیم و یکبار شعار و گفت‌وگو درمانی، تدبیرمان باشد، روزی سکوت و یله و ر‌ها کردن همه چیز، آبی برای کسی گرم نمی‌شود. بازاری که گوشی برای شنیدن نبیند، جز آن‌که راه خودش را می‌رود، لجبازی و اره‌کشی هم راه می‌اندازد!

       

          هوشنگ‌خان