حرفهای خودی و بیخودی اشتباه لپی و سوءتفاهم ذهنی! (قسمت اول) با اجازه شما خواننده گرامی، قصد کردهایم نه بهخاطر شما و جمیع خلقا…، بلکه بهخاطر خودمان هم که شده، در چند خودی و بیخودی پشت سرهم در رابطه سوءتفاهم و سوگیری و جانبداریهای دردسرساز ذهنی و اشتباهات لپی خودآگاه و ناخودآگاه (همان مصلحتی […]
حرفهای خودی و بیخودی
اشتباه لپی و سوءتفاهم ذهنی! (قسمت اول)
با اجازه شما خواننده گرامی، قصد کردهایم نه بهخاطر شما و جمیع خلقا…، بلکه بهخاطر خودمان هم که شده، در چند خودی و بیخودی پشت سرهم در رابطه سوءتفاهم و سوگیری و جانبداریهای دردسرساز ذهنی و اشتباهات لپی خودآگاه و ناخودآگاه (همان مصلحتی خودمان) حرف بزنیم که لااقل بفهمیم در خیلی از موارد و ادعاها و من آنم که رستم جهان را گرفت و خودشیفتگی و اعتماد به سقف کاذب و قسعلیهذا با خودمان چند چند هستیم، اگر هم این وسط حرفهایمان به درد کسی خورد، آن را آویزه گوش یا نصبالعین خود قرار داده و حواسش باشد که در این دامهای ریز و درشت خوش بَر رو و جذاب نیفتد!
اولین این سوگیریها همانی است که از قضا خیلی از ماها به یکی از انواع آن یا اگر خیلی هنرمند باشیم به همه انواع آن گرفتار هستیم، یک نوعش همین است که اگر فکر و نظر و راهحلی به فکر خودمان رسید، خوب و درجه یک است ولی اگر فرد دیگری آن ایده و نظر را مطرح کرد، قطع بهیقین فکرش محل اشکال و بیارزش است، کلاً یکجور ناجوری از همه ایدههای دیگران خوشمان نمیآید و میگردیم یک عیب و ایراد و انقولتی بر روی آن بگذاریم که مبادا دیگران و یا خود آن شخص فکر کند که عقلش بیشتر از ما میرسد، مخصوصاً وقتی ما پدریم او فرزند، کارفرمائیم و او پیمانکار، پشت میزنشین هستیم و طرف مقابل، اربابرجوع و قسعلیهذا!
این را هم بگویم که وقتی دو ریال سواد داریم، یا در کاری چند قدمی پیشرفت کردیم، یا دستمان به دهانمان میرسد یا زور قلم و صندلیمان چربش دارد، بیشتر دچار این مصیبت میشویم، چون امر بر ما مشتبه میشود که همه آنچه هستیم و داریم بهخاطر نبوع و مهارت و خلاقیت و کاردانی خودمان است، بنابراین قاعدتاً از نظر فکر و عقل و هوش در آن بالاها سیر میکنیم و دیگرانی که نصف ما هم نیستند، حرف و نظر و اقدام و هنرشان، مسموع نیست!
البته برخی اوقات اوضاع اینقدرها حاد نیست، و شرایط ملو و ملایمتر از این حرفهاست، ولی باز نتیجهاش همین میشود که گوش به حرف طرف مقابل نمیدهیم چون در دام یک مدل دیگر از این سوءتفاهم ذهنی درگیر شدهایم، چون منبع و کسی که ایده و نظری را مطرح میکند مهم است و با توجه به جایگاه و وضعیت آن فرد، درستی و یا اشتباه بودن نظرش را میسنجیم و نه خود آن ایده و پیشنهاد را! فیالمثل در یک شرکت بزرگ وقتی یک کارگر ساده، راهحلی را برای یک مسئله پیشنهاد میدهد با خودمان فکر میکنیم ایده یک فرد دونپایه، بیارزش و یا کمارزش است، که البته همین در جاهای دیگر هم در جریان است وقتی فرزند نوجوانمان راهحلی ارائه میکند یا دوست کمحرف و یا کمسوادی نظری میدهد و حتی اربابرجوع با لباسهای ساده و یا نامرتب، نکته کلیدی را مطرح میکند و حتی وقتی یک مشتری معمولی در رابطه با افزایش فروشمان فکر و نظرش را با ما در میان میگذارد و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!
برخی مواقع هم حواسپرتی پیدا میکنیم و فکر میکنیم مثلاً راهحلها و ایدههایی که در فلان صنعت و کسب و کار و یا جامعه و فرهنگ مورد استفاده قرار گرفته است، به هیچ عنوان نمیتواند کمکی برای حل مسئله ما نماید و برای همین ممکن است به راحتی از کنار یک منبع گرانبها بگذریم و شأنمان اجل از این باشد که از آن بهره ببریم!
خلاصه این قصه این است که خودخواهی و منم منم و توهم خودبزرگ پنداری مزمن، چشم مبارکمان را به روی چیزها، حرفها، افراد و تجربیاتی که میتواند به ما کمک کنند، میبندد و با عقل ناقص خود از چاله درمیآییم و در چاه میافتیم، بعد هم میگوییم ای داد وای هوار، هرچه سنگ است، برای پای لنگ است!
هوشنگخان
حرفهای خودی و بیخودی اشتباه لپی و سوءتفاهم ذهنی! (قسمت پنجم) در ادامه بحث اشتباهات لپی و سوءتفاهمهای ذهنی، قصد کردهایم خدمت یکی دیگر از اشتباهات لپی پرتکرار و رفیق فابریک خلقا…، یعنی سوگیری احتمالات دمدستی که البته معرف حضور هستند، برسیم و زانوی ادب در خدمتشان زمین گذاشته و دست بر سینه، تلمذ نموده […]
حرفهای خودی و بیخودی اشتباه لپی و سوءتفاهم ذهنی! (قسمت چهارم) در ادامه معرفی سیاهه بلندبالای سوگیری و جانبداریهای دردسرساز ذهنی و اشتباهات لپی مصلحتی، نوبتی هم باشد نوبت یکی از شاهبیتهای پرطرفدار سوگیری است که راستش را بخواهید به کم و بیش همه را گرفتار کرده است که صاحبنظران، سوگیری محافظهکاری صدایش میزنند که […]
حرفهای خودی و بیخودی اشتباه لپی و سوءتفاهم ذهنی! (قسمت سوم) بالاخره در سریال جدید خودی و بیخودی، نوبت رسید به یکی از پرطرفدارها و ایضاً پرکاربردها، یعنی سوگیری لنگر انداختن که از اسمش هم معلوم است خیلی بیربطتر از آن است که ربطش را بتوان به منطق و قاعده پیدا کرد، مثال معروفش […]
حرفهای خودی و بیخودی اشتباه لپی و سوءتفاهم ذهنی! (قسمت دوم) همانطور که در یادداشت قبل عرض شد قصد کردهایم، در چند خودی و بیخودی پشت سرهم در رابطه با سوءتفاهم و جانبداریهای دردسرساز ذهنی و اشتباهات لپی خودآگاه و ناخودآگاه (همان مصلحتی خودمان) حرف بزنیم، در قسمت قبل از سوگیری منبع ایده، حرف زدیم […]
دیدگاه بسته شده است.