قانونی که پوست انداخت!

قانونی که پوست انداخت!      این هم مدلی است برای خودش، این‌که از اول قرار نبود بسوزند بازنشستگان بعداً قرار شد که نسوزند بازنشستگان، جای خودش ولی این‌که کلاً نسوز هستند بازنشستگان، دیگر از آن حرفاست، قانونی که پوست‌اندازی و نو شدنش را قبل از تولد، جشن گرفته است و آنقدر بند و تبصره و […]

قانونی که پوست انداخت!

     این هم مدلی است برای خودش، این‌که از اول قرار نبود بسوزند بازنشستگان بعداً قرار شد که نسوزند بازنشستگان، جای خودش ولی این‌که کلاً نسوز هستند بازنشستگان، دیگر از آن حرفاست، قانونی که پوست‌اندازی و نو شدنش را قبل از تولد، جشن گرفته است و آنقدر بند و تبصره و استثنائات دور و برش وجود دارد که آخر کار بیش‌تر به شیر بی‌یال و دم و اشکم می‌ماند تا شیر غرانی که قرار بود پیران کهنسال را بفرستد پیش فرزند و عیال و قید خدمت و مسؤولیت را از گردن آنها باز کند.

درصد جانبازی، سابقه اسارتی، هجرت به دیار نمایندگی و صدارت و وزارت و یا قرار گرفتن جزو یک درصدی‌های مجاز، آنقدر راه و کوره راه وجود دارد که اگر کسی عزمش را جزم کند بالاخره با گرفتن دامان استثنایی، برای خودش می‌شود مستثناء!

    البته راه‌های حفظ پست و جایگاه بسیار است، همین فرصت دو ماهه که به این حضرات داده شده است که پرونده حضور خود را بسته و زیر بغل گذاشته و پله‌ها را این بار به طرف پایین بپیمایند و بروند به امان خدا، خودش فرصتی است برای تدارک یک خداحافظی طولانی طولانی، بالاخره باید تکلیف ریاست معلوم شود، شهر که بدون شهردار نمی‌شود، معاونت و مدیریت که بساط دستفروشی نیست که بشود همینطور یکهویی دست به دستش کرد، برگزاری مجمع عمومی و نشست شورا و کارهای نیمه‌تمام و کلی چیز دیگر هم هست که بتواند دست عزیزان بازنشسته را بگیرد و برای مدتی از چنگ قانون در امانشان نگه دارد.

    حالا دو ماه شد دو سال مهم نیست، مهم آن است که کار را که کرد آن‌که تمام کرد. عجله و شتاب بیش‌تر ضرر به بار می‌آورد و صبر و حوصله و قدم به قدم و تاتی تاتی برای خودش دنیایی است از تدبیر و تعقل و خردورزی!

بگذریم…، ولی همینکه این قانون با کلی اما و اگر و ضعف و قوت، مهر تأیید و ابلاغ بر پیشانی‌‌ آن خورد جای کلی خوشحالی و خوشوقتی است وگرنه با همین دست فرمان جلو می‌رفتیم، شاهد آن بودیم که یا قانون موروثی شدن پست و مقام را با ضرب و زور به کرسی می‌نشاندند و یا سنگواره و مومیایی و مجسمه و عکس تمام رخ برخی از این دلبستگان و شیفتگان خدمت تا قیام قیامت دست از سر میز و صندلی ریاست و مدیریت بر نمی‌داشت که نمی‌داشت!

     هوشنگ خان